✞• 𝐂𝐡𝐚𝐩𝐭𝐞𝐫 𝟏𝟓

2.2K 341 64
                                    

اهنگ این پارت: amir tataloo_dele man havato karde
نیم ساعتی میشد که به مهمونی اومده بودن و با اکثر کسایی که حضور داشتن آشنا شده بود
جونگکوک بغل دستش وایساده بود و با صاحب مهمونی که شریکشون بود صحبت میکرد
اون یه آلفای قد بلند و جذاب بود که در کنار امگاش جذابیتش دوبرابر شده بود
"جیمین پیانو تمرین کردی؟"
یونگی وقتی بغل امگا وایساد گفت و کمی از شامپاین توی لیوانش خورد
جیمین لبخند زد و به یونگی نگاه کرد "بله استاد یونگی"
"هی! قرار شد بگی هیونگ"

جیمین ریز خندید و یکی از دستاشُ توی جیب شلوارش گذاشت "پس حرفم و اصلاح میکنم بله هیونگ"
"آفرین حالا شد؛ ببینم برای جونگکوک هم اون آهنگ رو زدی؟"
یونگی به ابروهاش به هیونگش اشاره کرد و لبخند زد
"آره زدم گفت خوبه ولی گفتش باید بیشتر تمرین کنم"
"هوم خوبه پس تمرینش کن و برای آخر این هفته آماده باش"
"چشم هیونگ"
یونگی چند ضربه آروم روی شونه امگا زد" من دوباره میام سر میزتون، هروقت حرفای مسخره اونا تموم شد"

به آرومی گفت و هردو خندیدن بعد جیمین رفتن یونگی رو تماشا کرد
کمی از نوشیدنیش نوشید و به افرادی که در رفت و آمد بودن و باهم حرف میزدن نگاه کرد
مردمک چشماش با ترس روی دو فرد آشنایی ثابت موند، لیوان توی دستش خشک شد
*این واقعی نیست، هست؟! آردن کنار جایسو؟ حتما اشتباه میبینم، اون فقط شبیه جایسو هست جیمین آروم باش*

اون دو به سرعت به سمتشون قدم برمیداشتن و هرچی نزدیکترمیشدن دلگرمی که به خودش داده بود به مرور خوش رو جای حقیقت داد؛ سطل آب یخ نامرئی با شدت به صورتش برخورد کرد
بازوی هیونگش رو چنگ زد تا توجهش رو جلب کنه؛ زبونش باهاش همکاری نمیکرد تا صداش کنه
جونگکوک سمتش برگشت و با دیدن رنگ پریده جیمین نگرانی به سرعت توی بدنش دوید و قلبش به تندی شروع به تپیدن کرد
"جیمین؟ خوبی؟ چیزی شده؟"
رد نگاه جیمین رو گرفت و به دوآلفایی که چند قدم باهاشون فاصله داشتن و بهشون نزدیک میشدن نگاه کرد
فکش به سرعت منقبض شد و رنگ نگاهش پراز نفرت و خشم شد
"سلام آقای جنک"

آردن با سرخوشی گفت و لبخند زد، جنک همراه همسرش رو به اون دو کردن و مشغول احوال پرسی شدن
"آردن! چه بلایی سر صورتت اومده؟!"
همسر جنک که دختر عمش میشد پرسید؛ پوزخند پررنگی مهمون لبای جونگکوک شدن وبا تمسخر به اون که با تنفر بهش نگاه میکرد، نگاه کرد

فلش بک دو هفته قبل:
با غرور به صحنه ای که ساخته بود نگاه کرد و لگد محکم دیگه ای به پهلوی اون حرومزاده زد و صدای داد آلفا رو درآورد
به آردن که از درد توی خودش میپیچید نگاه کرد "حرومزاده؛ حتی مرگ هم حقت نیست"
اشاره ای به دو آلفای پشت سرش کرد و مشت و لگد خوردن اون لاشخور رو تماشا کرد

آردن داد دیگه ای از درد کشید و با حرص به جونگکوک نگاه کرد
همه ی صورتش پر از خون بود و از بین لبای نیم بازش رشته نازکی خون غلیظ روی زمین ریخته میشدو به رنگ قرمز درش میاورد
این دقیقا همون چیزی بود که جونگکوک میخواست ولی هنوزم آروم نشده بود
تا وقتی که اون آلفا رو نمیکشت آروم نمیگرفت؛ با قدمای محکم به سمتش قدم برداشت؛ رایحه تند شدش کل محوطه ساختمون نیم ساخت رو گرفته بود

𝑯𝒚𝒖𝒏𝒈 𝒐𝒓 𝑴𝒂𝒕𝒆Where stories live. Discover now