✞• 𝐂𝐡𝐚𝐩𝐭𝐞𝐫 𝟑

1.9K 324 45
                                    

اهنگ پیشنهادی پارت 3:школа ,березка_Rauf &Faik
"خب جیمین برای این خواستم بیایی اینجا که یه سری چیزا بهت بگم و سوالم رو ازت بپرسم"
جیمین منتظر با کمی اضطراب به هیونگش نگاه کرد تا حرفش رو ادامه بده ، جونگکوک دستش رو نوازش وارانه روی جمجمه کوچیک گربش که با پوست و کلی مو پشونده شده بود کشید، صدای خر خر گربه باعث رضایت جونگکوک شد

"تو دوستی تو سئول داشتی؟"
جیمین بازدمش رو به آرومی به بیرون فرستاد همزمان با جواب مثبتش سرش رو هم تکون داد
"بله"
آلفا سرش رو آروم تکون دادف تو ذهنش تیکی جلویه سوال اول زد، پلکی زد به چشمایه جیمین نگاه کرد
"اسمشون چی بود؟"
امگا انگشتای دو دستش رو تو هم برد بعد از قورت دادن آب دهنش جواب داد"من فقط یه دوست تو سئول دارم و اسمش کیم تهیونگ هست"
جونگکوک هومی گفت لباش رو با زبون سرخش تر کرد
"کیم تهیونگ امگاست؟"
جیمین انگشتاش رو به هم فشرد و نفسش رو حبس کرد، دلیل این سوالای هیونگش چی بود؟ میخواست به چی برسه؟
باید راستش رو میگفت یا به دروغ میگفت که دوستش یک امگا هست؟ نمیتونست از چشمایه بی تفاوت هیونگش چیزی رو بفهمه
اگه میگفت تهیونگ یک بتاست ممکن بود هیونگش نزاره باهاش ارتباط برقرار کنه؟ اون دقیقا دنبال چی بود؟
جونگکوک که متوجه جنگ درونی امگا شده بود تو ذهنش پوزخندی بهش زد
"جیمین؟"

امگا با صدای هیونگش پلکی زد وقتی متوجه طولانی شدن سکوتش شد تصمیم گرفت حقیقت رو به هیونگش بگه ، چون احتمال اینکه آلفا بهش اجازه صحبت با بهترین دوستش رو نده خیلی کم بود
"نه، اون یه بتاست"
چشماش رو از روی هیونگش برداشت نگاه گذرایی تو اتاق انداخت و در آخر مردمک چشماش روی دسته گل رز سرخ رنگ تو گلدون بغل تخت وایساد، ولی با صدای هیونگش دوباره حواسش سمت آلفا برگشت
"که اینطور "
جونگکوک از سر جاش بلند شد دستاش رو تو جیبای شلوارش فرو برد
"هیتت چه زمانایی هست؟"
"ّبله؟!"

جیمین به سرعت عکس العمل نشون داد ، به خاطر سوال ناگهانی آلفا تعجب کرده بود، به خاطر خجالت تنش شروع به گر گرفتن کرد سرش رو پایین انداخت
جونگکوک به راحتی تونست خجالت رو تو رایحه جیمین حس کنه به غیر اون عکس العمل سریع امگا جای شکی براش باقی نذاشت
"بهم بگو جیمین من باید بدونم"
چرا هیونگش باید میدونست اون چه زمان هایی هیتش شروع میشه؟ چرا نمیتونست هیونگش رو درک کنه؟آهی کشید حتما دلیل خوبی برای پرسیدن همچین سوالی داشت

"میتونم بپرسم چرا همچین سوالی رو پرسیدین هیونگ؟"
آلفا چشماش رو روی هم فشرد ، چقدر از کلمه هیونگ نفرت داشت
"برای پیشگیری خطرات و مواظبت ازت"
جیمین آب دهنش رو قورت داد، قلبش از اضطراب تند تند میکوبید
"ولی من میتونم مراقب خودم باشم هیونگ"
آلفا نمیفهمید چرا انقدر امگا مقاومت میکنه ، مگه چه سوالی پرسیده بود که جیمین در مقابلش گارد گرفته بود؟
"جیمین من از تو جواب سوالم رو خواستم نه چیزه دیگه ای"

𝑯𝒚𝒖𝒏𝒈 𝒐𝒓 𝑴𝒂𝒕𝒆Donde viven las historias. Descúbrelo ahora