*اوه پسرم بالاخره برگشتی ...یانگ نگاش کن چقدر عوض شده و خوشتیپ تر شده الان دیگ از توهم زیبا تره*
پادشاه با لبخندی به پسر عزیزش نگاه کرد
*هاهاها....درسته ولیعهد من حالا دیگ برای خودش مردی شده سه سال دوری کافیه حالا دیگ باید اینجا بمونی
و چیز هایی که یاد گرفتی از رُم رو به مردم کشور خودت یاد بدی*با لبخند از تحسین های پدر و مادرش بهشون ادای احترامی کرد و گفت
*چشم پدر جان ...از زندگی و گشت و گزار اونجا بسیار لذت بردم ...
اون ها تو هنر و موسیقی بسیار پیشرفت کردن و دوست دارم رابطه ی عمیقی با کشورشون داشته باشیم
برای تبادل فرهنگ هامون.. به نظر من اشکالی نداره اگه
دو کشور از تجربیات و فرهنگ و کالاهای همدیگه استفاده بکنن..*ملکه سرش رو تکون داد و بسیار شاد بود از داشتن همچین پسری به خودش افتخار میکرد
*معلومه عزیزم هرچی تو بگی ...راستی وقتی استراحت کردی بیا اتاقم تا بهت معجون هسته ی کاج رو بدم
تا دوباره موهات مثل اولش بشه درسته که تو کشور ما این چیزا آزاده
اما من دوست دارم موهای تک پسرم بلند باشه**چشم مادر جان هرچی شما بگید ..ولی فعلا خستم میشه برای بعد؟*
*باشه عزیزم ..راستی اوم.. با دختر هایی از خانواده های اشراف صحبت کردم برای مراسمی
توش شرکت کنن تا هرکدوم که خودت دلت بخواد باهاش مزدوج بشی*لبخند تلخی زد و روبه مادرش گفت
*ملکه ی من ...فکر کنم قبلا در مورد این موضوع چند سال پیش حرف زدیم درست نمیگم؟*
*اوه..خب...معلومه ولی قبلا هم گفته بودیم که تو بایکی ازدواج میکنی
فقط برای اینکه جانشینی برات به دنیا بیاره.. **این حرف شما دور از منطقه ...با چندتا دختر باید رابطه داشته باشم تا بچه ی یکیشون پسر بشه؟؟
میدونید که من از دخترا خوشم نمیاد حالم بد میشه از لمس کردنشون از بوی تنشون بدم میاد
از ظاهری که همه چیزش غیر طبیعیه چطور میتونید همچین چیزی ازم بخواید؟**اما...*
امپراطور نزاشت جمله ی ملکه تموم بشه سریع برای خاتمه دادن این بحث و کمتر اذیت شدن پسرش گفت
*خب خب خب ... به نظرم تا اینجا بسه عزیزم پسرمون تازه برگشته و خستس
بهتره اول استراحت کنه وقت برای زدن این حرفا زیاده بعدا درموردش صحبت میکنیم*ملکه به ناچار سری تکون داد
*پدر متاسفم نمیخوام بی احترامی ای به شما یا مادر بکنم.. ولی من در این مورد حرفی ندارم..*
بعد از احترامی که بهشون گذاشت از امارت اصلی بیرون اومد و سمت اقامتگاهش رفت...
🏯🌈🏯🌈🏯🌈🏯🌈🏯🌈🏯🌈🏯🌈🏯🌈🏯🌈🏯🌈🏯🌈🏯🌈🏯🌈🏯🌈🏯🌈🏯🌈🏯🌈🏯
اینم از این😁 از اونجایی که خیلییی باهوشید مطمئنم فهمیدید ولیعهد جدیدمون کیه؟🤔
از عکسش که خیلی مشخصه حدساتون رو تو کامنت بنویسید😉
🌟ووت فراموش نشه🌟
BINABASA MO ANG
Secure Hugs
Historical Fiction🎥 ⃟⃘݊𓎂𝙑𝙞blueteddy💙🐻 ┊اسم : آغوش امن🌸࿐ ┊کاپل : هونهان/چانبک💔/کایسو/نامشخص؟💘 ┊ژانر : تاریخی/غمگین/اسمات •💠• ┊وضعیت : فعلا آپ نمیشه🚫 ┊Name : Secure_Hugs 🌸࿐ ┊Couple : hunhan/chanbaek💔/ kaisoo/secret?💘 ┊Genre : historical/Angst/smut/ •💠• �...