نظر و ووت فراموش نشه😉♥️
قسمت : دوم
چند ساعتی میشد که چان رفته بود و خودش تنهایی خونه رو وجب کرده بود .
تیونگ کلا از اتاقش در نیومده بود و فلیکس هم تلاشی برای سر زدن بهش نکرده بود چون چان بهش گفته بود که بیخیالش باشه و فقط برای شب یه چیزی آماده کنه تا بخوره، برای همینم الان تو آشپزخونه بود و داشت از روی دستوری که توی نِت سرچ کرده بود غذا میپخت .
با خوشحالی ناخنکی به غذا زد و همونطور که با ریتمِ آهنگِ در حال پخش باسنش رو تکون میداد از گاز فاصله گرفت و چرخید که با دیدنِ تیونگ، درست روبروش نفس کشیدن یادش رفت و ترسیده خیره اش موند .
این پدر و پسر وایب ترسناکی داشتن و فلیکس ترجیحا حس خوبی به تنها موندن با این بچه تو خونه ی به این بزرگی نداشت .
*به نفعته که خوشمزه باشه...
تیونگ با تخسی گفت و سمت یخچال رفت و بستنی ای از توش برداشت و با کوبیدنِ دَرِ یخچال بی توجه به فلیکسِ شوکه و ترسیده از اونجا دور شد .
فلیکس به وضوح با رفتنش نفس راحتی کشید و دستی به قفسه ی سینه اش کشید .
+شت...خیلی ترسناک بود...
با یاد نگاه مخوف پسرک لرزی رفت و با تکون دادن سرش سمت صندلی روبروی کانتر رفت و روش نشست .
مشغول ور رفتن با گوشیش شد و نفهمید کی اما همون جا به خواب رفت .
با صدا شدنش توسط صدای کلفتی، گردن خشک شده و دردناکش رو تکون داد و آه از نهادش بلند شد .
+فففاک...
با چشم های خمار به چانی که با اخم نگاهش میکرد خیره شد و بعد از اینکه دوهزاریش افتاد سریع از صندلی پایین پرید و روبروش ایستاد .
+سلام قربان...خسته نباشید، بخدا نفهمیدم کی...
_جلوی تیونگ حق نداری فحش بدی...در ضمن غذاتم ته گرفت...
چان گفت و فلیکس دادِ خفه ای کشید و فوری سمت گاز حمله کرد و زیر قابلمه رو خاموش کرد .
زیر لب بدون اینکه مثلا چان رو متوجه کنه فحشی داد و برگشت و نگاهی به چان انداخت که داشت کت بلندش رو در میاورد .
_تیونگ...بیا پایین...
چان یهو با صدای بلندی گفت و فلیکس هُل شده نگاهش رو برداشت و به محتوی توی ظرف خیره شد .
خداروشکر گند نزده بود .
سریع ظرف ها رو آماده کرد و میز رو چید .
چان پشت میز قرار گرفت و اول نگاهی کلی به غذا و بعد به فلیکس انداخت و سری تکون داد .
با اضافه شدن تیونگ بهشون فلیکس نگاهش رو به ساعتِ دورِ مچش داد و در حالی که متعجب بود به حرف اومد .
YOU ARE READING
🧛🏻♂️a real manhwa🧛🏻♂️ [کامل شده]
Fanfiction🧛🏻♂️A real manhwa🧛🏻♂️ "یه مانهوای واقعی" نویسند: boom ژانر: رومنس، اسمات، فلاف، فانتزی، سوپرنچرال، طنز، ددی کینک، هپی اندینگ،... کاپل: چانلیکس روزهای آپ: سه شنبهها همیشه فکر میکردم موجودات تخیلی یه جایی تو یه دنیای دیگه زندگی میکنن، مطمئن بو...