chapter 7

1.3K 294 77
                                    


از جاش بلند شد و اینستاشو - که دیروز بخاطر اصرار های مین جون نصب کرده بود -  باز کرد

تصمیم گرفت یک عکس از خودش به عنوان اولین عکس صفحه شخصیش آپ کنه

تصمیم گرفت یک عکس از خودش به عنوان اولین عکس صفحه شخصیش آپ کنه

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

Taehyung_Kim
Enjoy your day as if it's your last day💞

با لبخند گوشیشو کنار گذاشت

زندگیش دوباره از الان شروع شده

از همین لحظه باید شخصیتی که تو این دوماه با حرفای بوگوم و جین تغییر کرده بود رو نشون میداد

تمام این چند ماه با سکوت و دوری از اجتماع  همه چی رو مخفی کرده بود

لباسای فرمشو پوشید و به تیپ جدیدش نگاه کرد
پوزخندی زد و دوربینو جاگذاری کرد ، با فشار دکمه روی اسمارت پن عکس گرفت

بعد از دیدن عکسا یکیشو انتخاب کرد و بعد از ادیتش تصمیم گرفت که برای پست جدید بزارش

بعد از دیدن عکسا یکیشو انتخاب کرد و بعد از ادیتش تصمیم گرفت که برای پست جدید بزارش

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

Taehyung_Kim
Brand new day💕

.
.
.
.
.
.
.

Jk side

-(جیمین) وواااااهههه… این جدا تهیونگه؟؟؟؟؟؟

جیمین با بهت به بقیه دو عکس اینستای ته رو نشون داد

+(مین جه) واقعا فرق کرده!

همه حتی جونگکوک  همونطور که به سمت ورودی اصلی میرفتن تایید کردن

صدای موتور قوی ماشینی توجه همه دانش اموزا رو جلب کرد

با ایستادن ماشین روبروی ورودی مدرسه دانش اموزه میشه گفت دور ماشین جمع شدن و بنگتن هم از دور با کنجکاوی نگاه میکردن

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

با ایستادن ماشین روبروی ورودی مدرسه دانش اموزه میشه گفت دور ماشین جمع شدن و بنگتن هم از دور با کنجکاوی نگاه میکردن

بلافاصله بعد از واستادن BMW یک ماشین دیگه هم عقب تر پارک کرد و جانگ هوان و یک مرد دیگه از ماشن پیاده شدن و به سمت BMW رفتن

جونگ هوان در کمک راننده رو باز کرد
و بادیگارد دیگه جلوی دانش اموزایی که خودشونو جلو میکشیدن رو گرفت

تهیونگ با لبخندی روی لبش از BMW بیرون اومد و به سمت ورودی با ساپورت بادیگارداش رفت

اعتماد بنفس حرکاتش

موزون بودن قدم هاش

لباس های مارک و تمیزش

بدن ظریف و متناسبش

و چهره فرشته مانندش باعث شد همه بهش خیره بشن

تهیونگ تبدیل شده بود به

چهره جدید مدرسه

و کسیکه همه میخوان نزدیکش باشن

همینقدر در توانم بود

ووت💛

کامنت🚨🚨

یادتون نره

orphanageWhere stories live. Discover now