35 days left till abduct
11:11
[song: Old Station Atmos]Harold. pov
پله آخر
طبقه آخراو مثل تصویری بود روی پرده ای لرزان و من گوژپشتی گدا که در تاریکی خودم را آزار میدادم
به پاگرد که میرسم نفس عمیقی میکشم و باقی پله های مانده را بالا میروم و می ایستم
فندکم را بیرون میاورم و سیگاری آتش میزنمدر گوشه لبم میگذارمش و فندک را به جای قبلیاش برمیگردانم
صحنه ای که روبرویم است قطعا تکه ای از بهشت جدا شده و خصوصی من است و در آن شکی نیست:
«لو غرق در اندک نور غروب که از آخرین پنجره بزرگ و سلطنتی پشتش به داخل راهرو نچندان بزرگ میتابید و پیکر ظریفش را در خود حل میکرد، موهای نرم کاراملی اش در باد نیمه خنک که به انظمام مخمل های سرخ پرده، میرقصیدند و صدای درختان ایبریم زمزمه آرامی بود که روح را جلا میداد
و نگاه سرد لو . . . »در آن سکوت بالیده، عصر کش میامد و گویی در درختان Ash خبر داشتند از احوالی که حوالی وجودم رژه میفتند و خواهان انتقامی شیرین از این جسم بیچاره بودند
لو به آخرین پنجره نگاه میکند
نگاهم به سمت اتاقی میرود که سالهاست درش به روی مهمانی باز نشدهاتاقی که فقط خودم و خودم حق ورود به آن را دارم
❞ اتاق 279 ❝
انجل اما رد نگاهم را میگیرد و به سمتش میرود
دهانم را برای گفتن کلمهای باز میکنم و بی آنکه صدایی از گلوی بینوایم در بیاید میبندمش
برای ثانیه ای با نگاهش مرا صدا میزنددستگیره در رامیچرخاند و.. در انبوهی از تاریکی گم میشود
صدای قلبم تنها آوازیست که به گوش میخورد که با صدای نفس های عمیقم در هم می آمیزند و از این واقعیت که موزیکی تماما اندوهناک می سرایند، چیزی کم نمیکنند
به در نزدیک میشومدرون اتاق کورسوی نوری اندک توجهم را جلب میکند
به داخل قدم برمیدارم+ لو..
و سکوت
باد سردی از هیچ کجا میوزد و به سوی ناکجا آبادی در میان تاریکی مطلق اطرافم راهش را ادامه میدهد
نور کم سو را دنبال میکنم و به اتاق خواب میرسملو آنجاست !
درمیان ململ های سفید و بالشت ها و کوسن های نرم و پنبه ای
روی تخت ...
________________________________________
-DARKLEMONE🍋
[Vote x Comment your opinion]
YOU ARE READING
Lou-lita [L.S]
Fanfiction📎𝗟𝗶𝘀𝘁𝗲𝗻 : 𝗜𝘁'𝘀 𝗛𝗮𝗿𝗼𝗹𝗱. 𝗧𝗵𝗶𝘀 𝗶𝘀 𝗺𝘆 𝘀𝘃𝗲𝗻𝘁𝘆-𝘁𝗵𝗶𝗿𝗱 𝗮𝘁𝘁𝗲𝗺𝗽𝘁 𝘁𝗼 𝘁𝗲𝗹𝗹 𝘆𝗼𝘂 𝗵𝗼𝘄 𝗺𝘂𝗰𝗵 𝗶 𝗟𝗼𝘃𝗲 𝘆𝗼𝘂 𝗡- " 𝗣𝗹𝗲𝗮𝘀 𝗙𝗼𝗿𝗴𝗶𝘃𝗲 𝗠𝗲 𝗟𝗢𝗨 " 𝗛𝗲𝘆.. 𝗟𝗼𝘂? 𝗖𝗮𝗻 𝘆𝗼𝘂 𝗵𝗲𝗮𝗿 𝗺𝗲? - حا...