PART 7

158 30 4
                                    

35 days left till abduct
11:11
[song: Old Station Atmos]

Harold. pov

پله آخر
طبقه آخر

او مثل تصویری بود روی پرده ای لرزان و من گوژپشتی گدا که در تاریکی خودم را آزار میدادم

به پاگرد که میرسم نفس عمیقی میکشم و باقی پله های مانده را بالا میروم و می ایستم
فندکم را بیرون میاورم و سیگاری آتش میزنم

در گوشه لبم میگذارمش و فندک را به جای قبلی‌اش برمیگردانم

صحنه ای که روبرویم است قطعا تکه ای از بهشت جدا شده و خصوصی من است و در آن شکی نیست:

«لو غرق در اندک نور غروب که از آخرین پنجره بزرگ و سلطنتی پشتش به داخل راهرو نچندان بزرگ میتابید و پیکر ظریفش را در خود حل میکرد، موهای نرم کاراملی اش در باد نیمه خنک که به انظمام مخمل های سرخ پرده، میرقصیدند و صدای درختان ایبریم زمزمه آرامی بود که روح را جلا میداد
و نگاه سرد لو . . . »

در آن سکوت بالیده، عصر کش میامد و گویی در درختان Ash خبر داشتند از احوالی که حوالی وجودم رژه میفتند و خواهان انتقامی شیرین از این جسم بیچاره بودند
لو به آخرین پنجره نگاه میکند
نگاهم به سمت اتاقی میرود که سالهاست درش به روی مهمانی باز نشده

اتاقی که فقط خودم و خودم حق ورود به آن را دارم

اتاق 279

انجل اما رد نگاهم را میگیرد و به سمتش میرود

دهانم را برای گفتن کلمه‌ای باز میکنم و بی آنکه صدایی از گلوی بینوایم در بیاید میبندمش
برای ثانیه ای با نگاهش مرا صدا میزند

دستگیره در رامیچرخاند و.. در انبوهی از تاریکی گم میشود
صدای قلبم تنها آوازیست که به گوش میخورد که با صدای نفس های عمیقم در هم می آمیزند و از این واقعیت که موزیکی تماما اندوهناک می سرایند، چیزی کم نمیکنند
به در نزدیک میشوم

درون اتاق کورسوی نوری اندک توجهم را جلب میکند
به داخل قدم برمیدارم

+ لو..

و سکوت
باد سردی از هیچ کجا میوزد و به سوی ناکجا آبادی در میان تاریکی مطلق اطرافم راهش را ادامه میدهد
نور کم سو را دنبال میکنم و به اتاق خواب میرسم

لو آنجاست !

درمیان ململ های سفید و بالشت ها و کوسن های نرم و پنبه ای

روی تخت ...

________________________________________

-DARKLEMONE🍋
[Vote x Comment your opinion]

Lou-lita [L.S]Where stories live. Discover now