PART 2

576 65 35
                                    

6 june 2019
11:11
40 days left till abduct
[song: SHE]

Harold. pov

بارها و بارها این خاطرات تلخ را مرور میکنم و هر بار از خودم میپرسم آیا همان موقع بود، در آن درخشش تابستان دور، که گسل زندگی ام شروع شد یا میل زیاد من به آن پسر بچه نشانی از غیرعادی بودن سرشتم از ابتدا داشت ؟

داوران بالدار هئیت منصفه!
امیدوارم قلم اندوه زده و تلخ مرا، که هربار برای نوشتن چند تکه حقیقت این مغز تهی و قلب چرکینم به این جوهر آغشته میکنم، بپذیرید .

در نخستین روز از مچاله شدن قلبم و جاری شدن شعر عاشقی در رگهای گرمازده ام،
از مغازه غرق بوی تعفن و عرق مردک لندوک ایرلندی با سیبک پرکار، با آزردگی و حال زار به گوشه دیگر از پمپ بنزین حومه شهر خزیدم

طبق عادتی قدیمی، دستم را سمت یکی از جیب های مخفی کت گران قیمت برند گوچی ام بردم تا بلکه بتوانم یکبار هم که شده از لطف سیگار های ارزان قیمت آن دکه ،که الان بودنش مثل یه نوع موهبت الهی بود؛ نهایت بهره را ببرم .

سیگار درمیان دستانم و لبانم برای چشیدن طعم نیکوتین مانند بی مثل و مانندش، التماس میکردند پس..
روشنش کردم

هوا آفتابی بود
انگار ابر ها کنار رفته بودند تا خورشید در صحنه صاف و زلال آسمان شهر، برای خودش خود نمایی بکند و این واقعیت که هوا را تا سر حد جهنم گرم کرده، هر ثانیه یک بار مثل پتک بکوباند بر فرق سرم

قدم اول
صدای افتادن چیز شیشه ای ،مثل بطری آبجو یا یک چیزی
در همین حول؛ و پشتبندش
صدای معذرت خواهیش توجهم را جلب کرد .
بی شک صدای فرشته؟

قدم دوم
پوست آفتاب سوخته، لب های نازک سرخ و تازه، موهای کاراملی رنگ، قد نسبتا کوتاه[نسبت به خودم] و چشم های آبی بی مانند
لباس سفید و شلوارک آبی روشن، درست به رنگ چشمانش..
یک فرشته؟

به یکباره تمام تنم قلب شد و به تپش افتاد ..

شبیه یک رویا
که میرسد از راه
تو، تا رسیدی
ستاره ای افتاد
از دریاها گذشتی
رها شدی در باد ❝

____________________
-DARKLEMONE🍋
[Vote x Comment your opinion]

Lou-lita [L.S]Where stories live. Discover now