جنی بی توجه به بقیه با قدمای بلند از سالن خارج شد.
_ مادربزرگ، دیگه داره شورشو در میاره، منو با مونبیول تهدید میکنه؟اونا فکر میکنن اون میتونه جانشین بشه؟
جنی دستشو روی صورتش کشید و پاشو روی گاز گذاشت، صدای مادربزرگش توی گوشش زنگ میزد.
خدمتکارای خونه صدای بلند کشیده شدن ترمز ماشین رو شنیدن، جنی با پرت کردن سوسسچ سمت یکیشون از کنار ردیف خدمتکارا رد شد
_ حمام!
نایستاد تاییدشونو بشنوه و با چشم های بسته از پله ها بالا رفت
_ آه، مادربزرگ..
درحالی که وسط اتاق ایستاده بود تا خدمتکارای شخصیش لباساشو در بیارن هرچند ثانیه اخم غلیظ تری روی صورتش مینشست
داخل وان دراز کشید و چشماش رو بست
_ لعنتی، لعنتی
مشتشو محکم روی اب کوبید ک گلبرگا توجهش رو جلب کردن
_ این کار کدوم ماد..
با عصبانیت سرشو بلند کرد اما با دیدن پسر لرزونی ک سرشو تا اخرین حد پایین انداخته و میلرزه روبرو شد
_ عاح درسته،تو..
از اونجایی که از مرد جماعت خوشم نمیاد همه خدمتکارام زنن جز دوتاشون که وظیفشون خاصه.. این از ذهنش خطور کرد و سرشو تکون داد
_ موهام..
محکم گفتم و صدای قدماشو شنیدم که از کنارم گذشتن سرمو یکم کج کردم تا وقتی باد دامنشو بالا میده یکم روعیت کنم
با نیشخند دستامو روی لبه وان میزارم، سرمو به عقب خم میکنم
_ خوبه
+ خانم، کار موهاتون تموم شد مرخص میشم
خیره به باسنش قبل از خروجش نچی میگم
_ برگرد، هنوز بخاطر این گلبرگای مزخرف تنبیه نشدی؟
سریع برگشت و تعظیم 90 درجه ای کرد
+مت.. متاسفم، من.. فکر. نمی..
_ کافیه، بیا اینجا
با دراز کردن دستش چونه کوچیکشو گرفت و صورتشو نزدیک کشید خیره ب لبهاش لباشو لیسید
با خوردن تقه ای ب در عصبی چشمهاشو بست_ وات د فاز؟
شرخدمتکار :مادرتون اینجا هستن و خیلیم عصبانین.
جنی با ضرب چونه پسر رو ول کرد و بلند شد پسر با صورت سرخ ب پاهاش خیره شد و سریع عقب رفت، جنیه عصبانی اخرین چیزیه که هرکس میخواد ببینه.
YOU ARE READING
𝐈𝐦 𝐍𝐨𝐭 𝐀 𝐁𝐨𝐭𝐭𝐨𝐦᎒𝐂𝐨𝐦𝐩𝐥𝐞𝐭𝐞
Fanfiction¦من باتم نیستم¦ همه چی بعد از تصادفم شروع شد وقتی بهوش اومدم، زن سالاری به طور وحشتناکی حکومت میکرد.. منظورم اینه که از وقتی چشمامو باز کردم بابام غر میزنه که اینقدر بی عرضه ولگردم که تهشم میترشم و هیچ دختری نمیاد خواستگاریم.؟! و از مزاحمتای دخترا...