6

495 52 16
                                    

ناخنمو از بین دندونام بیرون کشیدم و پوفی کشیدم

_ اقا گمش نکنید

راننده از توی ایینه بد نگاهم کرد

_ توی این ده دقیقه 20 باز گفتید منم گفتم حواسم هست.

تهیونگ بهش چپ نگاه کرد

**فلش بک**

کتابی که تازه از قفسه کتابخونه برداشته بود رو باز کرد، صندلی جلوش که کشیده شد سرشو با لبخند بلند کرد، کوک کاپ کیک رو جلوش گذاشت

_ واو مستر جئون دست و دلباز شدینا

کوک خندید

_ بخور که دیگه اتفاق نمیوفته

با دندونای خرگوشیش گاز بزرگی بهش زد و به تهیونگ که کاپ کیکشو خیلی کیوت میخورد با لبخندنگاه کرد، کوک با صدای پیامک گوشیش کاپ کیک رو سرجاش گذاشت، به ثانیه ای صورتش رنگ باخت، تهیونگ خوردنشو متوقف کرد

_ کوک؟

کوک سرشو بلند کرد و پلکی زد و ی لبخند کاملا مصنوعی بهش زد

کوک: عام چیزه، من الان فهمیدم کاری برام پیش اومده باید برم، میبینمت

اونقدر تند گفت و رفت که تهیونگ متوجه نشد کی از در کتابخونه خارج شده

به خودش که اومد با اخم بیخیال کتاب و کاپ کیکش شد و دنبالش دوید و پشت سرش سوار تاکسی شد

_ اقا تاکسی روبروتونو دنبال کنید

**پایان فلش بک**

_ واقعا فکر کرده بچه ام؟ یا چی؟ واسه چی بهم دروغ گفته؟ چرا باهام حرفی نمیزنه ؟

عصبی چشاشو بست و پیشونیشو مالید که متوجه شد تاکسی ایستاده

راننده: فکر کنم دوست پسرت داره بهت خیانت میکنه

تهیونگ پوکر اول از توی آیینه به راننده نگاه کرد و بعد از شیشه به بیرون نگاه کرد، کوک رو دید که وارد بار ردلاک شد
پول راننده رو داد و یادش نرفت با چشم غره بهش بگه کوک دوست صمیمیشه

_ دقیقا اینجا چیکار میکنی کوک؟ عمرا بخاطر دختر بازی بیای چنین جایی

نزدیک ورودی شد و متوجه بادیگرادایی شد که دم ورودی بزرگ بار داشتن بقیه رو چک میکردن، لبشو گزید

با نشستن دستی روی باسنش با چشمای گرد پرید و شکه به دو دختری که با نیشخند نگاهش میکردن نگاه کرد
چند بار پلک زد و با لامپی که روی سرش ظاهر شد اروم نردیکشون شد

دختر تامبوی از بالا نگاهش کرد و تهیونگ فکر کرد دقیقا قدش چنده؟

_ عام، تو..چند ثانیه پیش..

ته چشماشو بست، بخاطر کوک..

دختر : هوم؟ باسن خوبی داری بیبی بوی

𝐈𝐦 𝐍𝐨𝐭 𝐀 𝐁𝐨𝐭𝐭𝐨𝐦᎒𝐂𝐨𝐦𝐩𝐥𝐞𝐭𝐞Where stories live. Discover now