شانس بد من🤕

26 4 0
                                    

+تو همون پسر گیتاریه نیستی؟اسممو از کجا میدونی؟
-بعدا خودت متوجه میشی
+یاااا،من حق دارم بدونم تویه لعنتی اسممو از کجا میدونی،نکنه مامانم تورو استخدام کرده امار منو بگیری ها؟شایدم بابام گفته بادیگاردم باشی؟حقم داره بلاخره یه پسر عزیز دردونه بیشتر نداره ،حتما در جریانه که چند نفر بخاطر من خواستن رگ بزنن،زیبایی بی اندازه من باعث میشه که دل مردم به لرزه در بیاد کجا...
(از دید چانیول)
ایششش این پسره لعنتی چقد زر میزنه،نزاشتم ادامه حرفشو بزنه و حرفشو قطع کردم
+خب اقای خود شیفته میخوای برسونمت؟
-خیر من به همه افتخار نمیدم
+اوکی پس بای
-وایساااا،حالا که انقدر اصرار میکنی سوار میشم
در ماشینو باز کرد و صندلی کنارم نشست،هیچوقت فکر نمیکردم همچین پسر بی ادب خودشیفته ای شاگردم بشه ولی فعلا که خبر نداره چه بلایی سرش میارم تا اون باشه به گیتار قشنگ من اسیب نزنه،پسره خود درگیر
+ادرس خونتون کجاست؟
-گانگنام-داچی دونگ.....
وقتی ادرسشو گفت خواستم حرکت کنم که یهو یه فکری به ذهنم زد باید تلافی گیتارمو همین الان سرش دربیارم
+اوکی بزن بریم
و‌یهو سرعتمو به بالا ترین حد ممکن رسوندمو شروع کردم به ویراژ دادن،یه نگاه بهش انداختم دیدم از ترس مثل سوسک پیف پاف خورده رو به موته پوزخندی زدمو به جلو نگاه کردم
(ازدید بکهیون)
یا استوخودوس،این لعنتی چرا انقدر تند میرونه،وووی خدا من هنوز جوونم،ارزو دارم
+اقای گیتاری میتونی یکم اروم تر بمونی،مگه دنبالت کر‌دن عوضی:|
-اوه ببخشید اقای بیون الان سرعتمو کم میکنم
و در کمال بیشعوری سرعتشو بالا تر برد
+هوووی مگه پدر کشتگی دارم باهات،میخوای خودمو برسونی دم خونمون یا جنازمو؟
با دیوار حرف میزدم بیشتر اثر داشت و باهمون سرعت منو رسوند خونه
گوشیمو برداشتم و به جلد موبایلم که اینه ای بود نگاه کردم انگار جن زده ها شده بودم صورتم بی رنگ موهام برق گرفته صد شرف به انیشتین
در ماشینو باز کردم و سرمو خم کر‌دمو خداحافظی ارومی زیر لب گفتم و وارد خونه شدم
خیلی اروم درو باز کردم،خداراشکر کسی توی دید نبود اومدم با سرعت برم توی اتاقم که یهو
-به به جناب بیون بکهیون قدم رنجه فرمودید
+ای وای خاله جان شما هنوز بیدارین،واسه پوستتون خوب نیستااا خدایی نکرده چروک میوفته حیف این چهره زیبا نیست خدایی؟
-اولا که جناب بیون هنوز سر شبه دوما این چه ریختو قیافه ایه؟چرا این شکلی شدی؟
+چیزه یعنی..
-وااایییی نکنه بهت حمله کردن؟نکنه پولاتو دزدیدن؟ای وای خاک به سرم نکنه بهت تج..
نزاشتم ادامه حرفشو بزنه و بهش توضیح دادم چه اتفاقی افتاده
-الهی بترکه این چه وضعه روندن بوده خدا ازش نگذره برو برو تو اتاقت استراحت کن
رفتم تو اتاقمو روی تخت دراز کشیدم
یه حالی ازش بگیرم پسره ایکبری بی ریخت
چشمام داشت بسته میشد که یهو گوشیم زنگ خورد
نگاه صفحه گوشیم کردم و عکس بی ریخت کوکیو دیدم و جواب  دادم
+یعنی خوشم میاد کل روز محل نمیدی حالا که خیر سرمون میخوایم بکپیم زنگ میزنی؟خروس بی محل
-ا‌وااا عشقم این چه حرفیه من همیشه به فکرتم چیه باز هار شدی؟
+چندش،فردا واست توضیح میدم چیشده فعلا اصلااا مغزم کار نمیکنه
-حالا قبلانم کار نمیکرداااا،ولی باشه فعلا
فحشی بهش دادمو قطع کردم..
هنوز خوابو مزه مزه نکرده بودم که نور تخمی خورشید مستقیم خورد پشت پلکام،این راه مضخرف خدمتکاراس که منو به واسطه خودشون بیدار نکنن صبح زود میانو پرده اتاقو میکشن تا با تابش نور تو صورتم بیدار شم
یعنی خدایی من الان نباید منتظر شاهزاده با اسب سفیدم باشم که اومده و صبحونه میزاره دهنم و با عشق نگاهم میکنه؟البته با این اخلاق شخمی من شاهزاده با اسب سفیدم تبدیل میشه به شاهزاده کچل با اسب پا شکسته اش.
سریع پاشدمو لباس و کیفمو برداشتم و زدم بیرون که خاله طبق معمول اسنکیو بزور هل داد تو حلقمو منو سوار ماشین کرد
به پیر به پیغمبر بزرگ شدم دیگه ...
—————
رسیدم به مدرسه و رلا دست در دست هم بودنو این وسط منو کوکی سینگل مث اسب دویدیمو‌همدیگرو بغل کردیم
ماجرای دیشبو برای کوک تعریف کردمو دیدم برگای اونم خزان شده
-بک شاید اینم یکی از اون پسرایی باشه که اسکلشون کردی
+نه بابا من این لعنتیو قبلا ندیدم اصلا
-ولش کن شاید طرف یه چیزی زده بوده بیا بریم تو کلاس شنیدم معلم جدیده قراره بیاد سر کلاس
نشستیم پشت میزامونو منتظر معلم موندیم
چند دقیقه بعد فرد جدیدی وارد کلاس شد و اوکی گل بود به سبزه نیز اراسته شد......
—————————-
گل گلیا اینم از ‌پارت سوم سوییت
امیدوارم لذت برده باشین
تا سلامو درودی دیگر بدرود😅🚶🏻‍♀️💞

Sweet but psycho✨Where stories live. Discover now