(bbh)
+الو،سلام کیم شی،دوبار تماس گرفته بودین-جونگکوک؟
+ببخشید یادم رفت خودمو معرفی کنم،بکهیونم پسر اقای بیون و دوست کوک
-اها،زنگ زدم که به جونگکوک خبر بدم پالتوشو خونم جا گذاشته بود،هروقت بیکار شد بهش بگو باشگاهم بیاد ببرش
+حقیقتا با این گچی که تا ماتحت کوک کشیده شده فکر نمیکنم حالا حالاها بتونه بیاد باشگاه
-متوجه منظورتون نمیشم
+اها فکر کنم خوب منظورمو نرسوندم،جونگکوک شلو پل شده نه یعنی چیزه حین ورزش یه پسره چلغوز هلش داد دستش شکست
-الان چطوره،کدوم بیمارستان؟
+جیغ جیغاش بخاطر درد دستش نیست بیشتر بخاطر اینکه به قول خودش تتوهای فوق هاتش رفته زیر گچ ناراحته،الانم بیمارستان زئوسیم
-خیلی خب،کارام که تموم شد خودم میام یه سر میزنم بهش
جونگکوک کجایی که کیم نگرانت شد
تصمیم گرفتم برم یکم سر به سرش بزارم+هی کوکی،کیم زنگ زد به گوشیت
دیدم سریع کوک نیم خیز شد و منتظر ادامه حرفم شد
نیشخند شیطانی زدمو ادامه دادم
+گفت پالتوتو خونش جا گذاشتی
-اره اره عمدا جاگذاشتم به یه بهونه دیگه ببینمش ،خب دیگه چی گفت؟بهش گفتی دستم شکسته؟
+اره،گفتم اونم نه گذاشت نه برداشت گفت به یه ورم و قطع کرد
وقتی چهرش رفت توهم دلم یکم براش سوخت
-ولی تهیونگ انقدر بی ادبانه حرف نمیزنه،حتما سرش خیلی شلوغ بوده
+اره دقیقا،خودتو همینجوری قانع کن
-برو گمشو بیرون میخوام بخوابم
+کره خر قدرنشناس،از صبح نشستم پیشت جای تشکرته
میدل فینگرشو تقدیم من کرد و رفت زیر پتو
منم رفتم بیرون و مشغول گیم زدن با گوشیم شدم
——————-
YOU ARE READING
Sweet but psycho✨
Fanfiction[اون رو مخ ترین موجودیه که تو کل زندگیم دیدم ولی با همه این وجود چطوری میتونه انقد کیوت باشه] ولی کی میدونه همون موجود رو مخ الان داره چهره و اندام هات معلم لعنتیشو تصور میکنه؟ ----------- توی داستان یه کاپل کمدی و فان داریم و یه کاپل فوق هات و خفن ...