-اول سلام کنیم یا از همون اول کاری مخ بزنیم؟
+بزار حداقل کونمون بخوره به صندلی بعد تصمیم میگیریم
-کو دختره ها؟کجاست؟ نمیدونی چقدر دلم در تب و تابه یه عالمه جمله عاشقانه اماده کردم که اینارو به سنگم بگی سنگ اب میشه
شروع کردیم به قدم زدن و دید زدن اطراف خونه که یهو اقای کیم جلومون سبز شد
-به به،تک پسر جناب بیون،مشتاق دیدار تعریفتو زیاد از پدرت شنیدم
خیلی مودبانه تعظیم کردم و با احترام دست دادم و بعدشم همون جوابای کلیشه ای رو بهش دادم
-نمیدونستم اقای بیون یه پسر دیگه هم دارن؟نکنه داشتن رو نکرده بودن
و بعدشم هار هار به این حرف چرتش خندید
چشمی گردوندم و جوابشو دادم
+خیر جناب کیم،ایشون دوست صمیمی من هستن و شاید بهتره بگم از برادر به من نزدیک ترن
داشتیم بحثو هرچند چرت و پرت ادامه میدادیم که با رسیدن دختر قرمز پوشی بحث نیمه کاره موند
-معرفی میکنم دخترم کیم ته ری
به تمام مقدسات دنیا قسم ولم میکردن همونجا مسلمون میشدم و نماز وحشت میخوندم
مجبوری و با سلام و صلوات و توکل بر خدای بزرگ دستی بهش دادم و تولد کوفتیشو تبریک گفتم جواب سرسری ای داد و به همونجای قبلی نگاه کرد رد نگاهشو دنبال کردم و خب پیدا بود دیگه داشت با چشماش کوکی بدبختو قورت میداد
معذرت خواهی کردم و خودمو کوکیو از اونجا فراری دادم و رفتیم یه جایی نزدیک پله های امارت که به نسبت خلوت تر از سالن اصلی مراسم بود
-اون لعنتی چرا انقدر قیافه جنی وحشتناکی داشت میتونم به جرئت بگم با خط چشمش میتونست طالبی وهندونه قاچ کنه ،با اون حجم از رژ قرمزی که به لب و حومه زده بود میتونست نصف دخترای کره رو لب قرمز کنه یکم دیگه به زل زدنش ادامه میداد همونجا سوراخ میشدم،بریم بریم دنبال همون دختره تا اینو بشوره ببره
با گفتن این حرفش لبمو گزیدم و سعی کردم یه جوری جمعش کنم ولی خب مشخص بود رسما ریده بودم
+میگما چیزه خب چه اصراریه بیا ولش کنیم اونو خودمون الان برادرانه کنار هم نشستیم الان پذیرایی میکنن گل میگیم گل میشنویم
با دیدن چهره پوکرش و بعد چهره عصبی شدش همونجا خفه شدم
-بیون لعنتی نگو که همون دختره جن،داف مورد نظر تو بودههه
با دادی که زد سرمو اروم اروم تکون دادم
-بیون دعا کن،دعا کن که تا امشب نهایت فردا ظهر زنده بمونی
(از دید جونگ کوک)
دیدم که بکهیون میخواد پا به فرار بزاره افتادم دنبالش که بگیرمش ولی از شانس شیریم پام رفت رو قسمتی از سرامیک که چند دقیقه پیش با افتادن جام شرابی مورد عنایت قرار گرفته بود و هنوز خیس و لیز بود و خب ابهتم داشت با یه حرکت به فاک میرفت و هیچوقت فکر نمیکردم با این حجم از تتو و موهایی که به سکسی ترین حالت ممکن با ژل و اب مزین شده بود و اندام عضله ای و هاتم زارتی بیوفتم تو بغل یه پسر،مثل اینکه امروز کلا شانس باهام یار نبود
سرمو بردم بالا و میتونم قسم بخورم با دیدن این صورت فاکینگ جذاب میتونستم به تمام دخترای دور و ور یه فاکی نشون بدم و ابهتمو به کلیه راستم بفرستم
-حالتون خوبه اقا؟
+اوه بله ببخشید بخاطر رخ دادن این اتفاق و ممنونم که نزاشتین با سرامیک یکی بشم و با کفگیر منو از وسط جمع کنن
یه لحظه با خودم فکر کردم و توی ذهن کوفتیم به خودم فحش دادم که چرا باید انقدرحرفای چرتو پرت جلوی اون سکسی بوی بزنم
+در کل ممنون از لطفتون
-لطفا بیشتر مراقب باشید اینجا زیاد برای دویدن و شلنگ تخته انداختن مناسب نیست
درسته تیکه انداخت ولی به خاطر گل روی ماهش میبخشمش
اروم سری تکون دادم و بازم تشکر کردم و به دور شدن اون مرد نگاه کردم
گوشیمو از تو جیبم دراوردم و به بکهیون زنگ زدم
+هی ببکی عشق زندگیم بیا بیا که دیگه کوکی بخشیددت
بعد از یه ساعت التماس کردن اقا تشریف فرما شدن
+چرا انقدر زود اومدی کاش خبرم میدادی فرش قرمزی پهن کنم یا با درشکه بیام دنبالت پاهات اذیت نشه
-تقصیر خودت بود،یکم دیگه اونجا پیشت میموندم الان جنازم رو دستای اقای کیم بود،و اون دختره جن بالای تابوتم عر عر میکرد که با مرگ من ریده شده تو تولدش
+دلت میاددد،من هیچوقت بهت اسیبی نمیزنم عشقم
-دختر جنه انقد روت تاثیر داشت؟حس میکنم دچار سکته مغزی ای چیزی شدی وگرنه این حجم از تغییر غیر ممکنه
+فقط اینو بدون که اون جملاتی که اماده کرده بودم اونقدراهم بدرد نخور نبودن قراره جای خوبی ازش استفاده شه
و با انگشت به اون پسره اشاره کردم
-نگو که روش کراش زدی
+اوره اوره میبینی چه هاتههه،راستی اون پارک چانیولم برا خودت مبارکت باشه،من خودم یه چیز بهتر پیدا کردم،هرجور دلت خواست ازش انتقام بگیر اول به کلیه راست بعد به کلیه چپ بعد به تخ..
حرفمو با اومدن مامان بک پیشمون خوردم و قطعا مامان بکی نباید واژه تخم رو میشنید اونم از دوست قابل اعتماد پسرش
پیشمون نشست وگفت که منتظر شوهرشه تا بحثش با اقای کیم تموم شه
و درحال غرغر کردن بخاطر کفش پاشنه بلندش بود
-وای نمیدونین پسرا،این زنای تازه به دوران رسیده چطوری انگشترای فیک گندشونو کردن تو تخم چشمام،انگار من نمیتونم فرق فیک و اصلو تشخیص بدم،لعنتیای لاکچری
ته ری خانمم هی کیف گوچیشو از اینجا برمیداشت میزاشت رو میز از رو میز برمیداشت میگرفت دستش از دستش میزاشتش رو صندلی
باشه بابا،باشه دیدم اون لعنتیو اینی که تو داری من صدتاشو تو کمدم گذاشتم داره خاک میخوره با اون لبای شتریت
منو بکهیون یکیمون رو به شرق یکیمون رو به غرب افتاده بودیم و به غرغرای خانم بیون میخندیدیم
توی همین حین بابای بک و اقای کیم به جمعمون اضاف شدن
درحال بحث کردن درباره سیاست بودن که یهو اقای کیم به شخصی اشاره کرد و روبه ما گفت
-راستی یادم رفت پسرمو باهاتون اشنا کنم
صدای قدم های کسیو نزدیکم شنیدم رومو برگردوندم سمت اون شخص و با تعجب بهش زل زدم
-پسرم تهیونگ،کیم تهیونگ
——————————-
خودم این پارتو خیلی دوست دارم،اولای اشناییه هاا😅😂
امیدوارم دوسش داشته باشین
💞💖
ESTÁS LEYENDO
Sweet but psycho✨
Fanfic[اون رو مخ ترین موجودیه که تو کل زندگیم دیدم ولی با همه این وجود چطوری میتونه انقد کیوت باشه] ولی کی میدونه همون موجود رو مخ الان داره چهره و اندام هات معلم لعنتیشو تصور میکنه؟ ----------- توی داستان یه کاپل کمدی و فان داریم و یه کاپل فوق هات و خفن ...