-سلام به همه،پارک چانیول هستم معلم موسیقی شما امیدوارم باهم دیگه اوقات خوشی رو داشته باشیم.
یهو همهمه ای توی کلاس ایجاد شد دخترا در حال غشو ضعف کردن براش پسراهم درحال حرص خوردن و حسودی کردن و گفتن این کجاش جذابه اخه من ازش خیلی سرترم:|
-خب بچه ها اول ازتون میخوام ساز مورد علاقتونو یکی یکی توی کلاس بگین اگر هم علاقه ای ندارین خیلی راحت میتونین بیان کنید از ردیف اول شروع میکنیم
(از دید بکهیون)
بچه ها یکی یکی داشتن جواب میدادن البته ناز و عشوه های دخترا رو فاکتور میگیرم تا بلاخره نوبت به من رسید اول میخواستم بشینم سر جامو به کلیه چپم بگیرم حرفاشو ولی خب وقتی حرف موسیقی باشه مهم نیست کیا جلوم باشن
اروم بلند شدمو جواب دادم
+من همه ی ساز هارو دوست دارم
یه لحظه به هم خیره شدیم،سریع نگاهشو دزدید و سراغ نفر بعد رفت
-خب از اونجایی که بیشتر شما گیتارو انتخاب کردین اول با گیتار شروع میکنیم
یهو همه دخترا شروع کردن به جیغ جیغ کردن که لطفا اول شما بخونینو خیلی دوست داریم صداتون رو بشنویم و بلا بلا بلا..:\
-بچه ها اروم باشین لطفا،خیلی دوست دارم با گیتار اهنگ بزنم اما متاسفانه به لطف بعضیا گیتار عزیزم شکسته پس پیانو میزنم.
دکمه کتشو باز کرد و پشت پیانو نشست و شروع کرد به نواختن
خب دروغ چرا فضا خیلی قشنگ بود صدای ارام بخش پیانو با صدای بم خودش ترکیب شده بود و چی بهتر از این راستشوبخوام بگم انتظار همچین چیزیو داشتم اون واقعا با استعداد به نظر میرسید درسته یه ذره دیوونه میزنه ولی با استعداده...
بعد از تموم شدن اهنگ کلاس تا یه مدت طولانی ساکت بود بعد از اینکه از حس اومدم بیرون دیدم همکلاسیام پاشدن و ایستاده دست میزنن خب منم خوشم اومد دیگه انتظار ندارین که بشینم سر جام
اونم مثل شاهزاده ها تعظیم کرد یه لحظه نگاش کردم دیدم ابهت از سرو روش میباره ولی حیف ذاتا ادم بی شعوریه:/
یه نگاه به کوک انداختم کم مونده بود قلب از چشماش بریزه پایین چندش انگار نه انگار تا یه ساعت پیش داشت فحشش میداد
زنگ تفریح که خورد بزور کوکی رو بردم یه گوشه از حیاط
+چته تو مثلا ما قرار بود سگ محلش کنیم چرا یهو اهلی شدی باهاش؟
-وقتی وارد کلاس شد من دور سرش حاله نور دیدم و چی بهتر از این که معلومات موسیقیاییمو با این فرد به اوج خودش برسونم..
+کوک تو تنها وقتی که با موسیقی احساس نزدیکی کردی وقتی بود که گیتار منو با سیمش بلند کردیو و زرتی پوکوندیش وقتیم که ازت پرسیدم چرا پوکوندیش گفتی فکر میکردی مثل وزنه سنگین باشه و مثلا خواستی وزنه بزنی در این حد هیچی بارت نبود:|
+الان که خوشم اومده زورت میاد نههه؟حتما همینه همچین دوست با استعداد و خفنی داری معلمومه حرصت میگیره..
-همینجا از خدا میخوام که تورو مورد عنایت خودش قرار بده و شاهد این باشم که هرچه سریع تر شفا پیدا میکنی پسره هیز لاس زن
——————————
ساعت اخر کلاس ریاضی داشتیم و خب چی از این مضخرف تر چرا وقتی ماشین حساب کوفتی هست باید ریاضی کوفتی ترو یاد بگیریم
معلم داشت مسئله روی تابلو مینوشت و میخواست اسم صدا بزنه که کی بره و حلش کنه از اونجایی که بسیار شانس شخماتیکی دارم میدونم من بدبختو صدا میزنه
-خب برای مسئله اول اقای بیون
خب همون شد دقیقا سرمو خم کردم دیدم کوک داره هر هر میخنده زیر لب فحشی بهش دادمو از رو صندلی پاشدم
-و برای مسئله دوم اقای جئون تشریف بیارن
اسم کوکو که گفت شدیدا به کارما معتقد شدم و بزور جلو خندمو گرفتم من رسیدم پای تابلو منتظر کوک بودم که دیدم سرش رو میزشه و داره به معلم توضیح میده مریضه و افتاده از پله ها ولگنش درد میکنه یکم دیگه ادامه میداد میرسید به بیماری های لاعلاج شانس اورد معلم اوکی و داد و گفت مشکلی نداره اینم از بخت بلند کوکی خانه
ماژیکو برداشتمو بدون حرفی حلش کردم درسته از درس بدم میاد ولی دلیل نمیشه درسمم بد باشه
رفتم و سر جام نشستم
منتظر موندم تا زنگ بخوره و از مدرسه بزنم بیرون
—————-
منتظر راننده بودم یهو کوک پرید رو کمرم
+دیوث حس نمیکنی ۱۰-۲۰کیلو نیستی همینجوری خودتو میندازی رو شونم؟شما که لگنتون درد میکرد
-تو رو دیدم خوب شدم عزیزممم
+تا کسینوستو حساب نکردم صداتو ببند
با باسن مبارکه حلش دادم اون ور و سوار ماشین شدم و پیش به سوی تخت خوابببببببب
______________________
قشنگای من اینم از پارت چهارم
سوییت
خیلی دوستون دارم
مواظب خودتون باشین
💞💖
YOU ARE READING
Sweet but psycho✨
Fanfiction[اون رو مخ ترین موجودیه که تو کل زندگیم دیدم ولی با همه این وجود چطوری میتونه انقد کیوت باشه] ولی کی میدونه همون موجود رو مخ الان داره چهره و اندام هات معلم لعنتیشو تصور میکنه؟ ----------- توی داستان یه کاپل کمدی و فان داریم و یه کاپل فوق هات و خفن ...