با باز شدن در دفتر و شنیدن صدای آویزی که از سقف آویزون بود به سرعت خودشو به در رسوند.
- به آژانس ما خوش اومدید.... چه خدمتی از ما ساختس؟
با خوش برخوردی و لبخندی روی لبش به دختری که مقابلش ایستاده بود گفت
+ من یه سفارش جدایی دارم.- لطفا همراه من تشریف بیاید.
با احترام دستشو به سمت دیگهی دفتر کوچیک که چند تا صندلی و یه میز قهوهای نسبتا بزرگ قرار داشت گرفت.
دختر پشت سرش راه افتاد. و روی یکی از صندلی ها نشست. پشت میز رفت و بالافاصله کامپیوتر رو روشن کرد.
- قیمت پایهی سفارش جدایی ۲۰۰ هزار وون هست... مشکلی ندارید؟
دختر دستهای از موهاشو پشت گوشش انداخت.+ مشکلی نیست.
- خوبه پس من یکسری سوالات و اطلاعات ازتون میپرسم و باجواب دادن به اونا قیمت نهایی رو میگم و قرار داد میبندیدم.
سرشو برای موافقت تکون داد...
- قدش چقدر؟
دختر کمی فکر کرد..+ دقیق نمیدونم.... ولی از من بلند تره.
- ورزشکاره؟
+ بله
- سابقهی کتک کاری داره یا سریع عصبی میشه؟
+ نه .... اون خیلی مهربونه و آرومه....
- خیلی خب....
با فشار دادن آخرین کلید صدای پرینتر که سمت دیگهی سالن بود نظر دختر رو جلب کرد. برگه رو به سمتش گرفت
- قیمت سفارشتون میشه ۳۰۰ هزار وون... باید ۷۰٪ الان پرداخت کنید . روز و محل ملاقات رو بگید و بعد از انجام شدن ۳۰٪ بقیشو بهمون میدید.
دختر سرشو تکون داد- خب حالا چیزی که میخواید بهش بگیم رو روی این کاغذ بنویسید.
⍟⍟⍟⍟⍟⍟⍟⍟⍟⍟⍟⍟⍟⍟⍟⍟⍟⍟⍟⍟⍟⍟⍟⍟⍟⍟⍟⍟⍟⍟⍟⍟⍟⍟- هی با تواما....
* اه.... چته تو....
- سفارش داریم.
* من نمیرم... گفته باشم.
کوسنی که جلوی دستش بود رو تو صورت شریکش پرت کرد- یعنی چی نمیرم... مگه نمیدونی به خاطرش چقدر پول به جیب زدیم؟
* وحشی.... من نمیرم... بهت گفتم دیگه سفارش جدایی نمیرم که.نگاه کن کبودی روی صورت قشنگمو...
- یااااا... اوه سهون... یادت رفته قرارمون چی بود؟ من سفارش میگرم و کارای لازمشو انجام میدم تو میری سر قرار...
* اره من باید فش و کتک بخورم تو بشینی زیر باد کولر...
کنار سهون روی مبل بزرگ وسط خونه نشست.- ببین شریک خوشتیپم... ما تازه کارمون گرفته... ولی هنوز قرض و بدهکاری هامون خیلی زیاده.... فردا تو برو... من قول میدم سفارش بعدی رو خودم برم.هوم؟
YOU ARE READING
Relationship Agency
Fanfictionما کاری رو انجام میدیم که دیگران جرئتشو ندارن.... ❦︎کاپل: هونهو ❦︎ژانر:برشی از زندگی، رمنس ❦︎نویسنده: leucanthemum ❦︎روز های آپ: پنجشنبه و دوشنبه ❦︎لطفا به کاپل سوییتمون کلی عشق بدید... ❦︎وضعیت: اتمام فصل ۱ ۲۸/مهر/۱۴۰۰