Part 1

1.2K 249 13
                                    

آلفاها = به دو دسته ی آلفاهای غالب و مغلوب تقسیم بندی میشن ، ویژگی بارزن آنها قدرت و رهبریه همینطور رایحه ی بسیار قوی دارن. آلفا های غالب از مغلوب ها قوی تر هستند و معمولا جامعه ی رهبری رو برعهده دارن.

امگاها = به دو دسته ی غالب و مغلوب تقسیم میشن ، البته امگای غالبی دیده نشده . ویژگی بارز آنها زیبایی ظرافت و روحیه ی قدرتمندشونه. امگای غالب قدرتی حتی بالاتر از تمامی آلفا ها داره وتنها با فرمونش میتونه همه رو تحت سلطه ی خودش دربیاره.

بتاها = افراد دانای جامعه بدور از قدرت طلبی ، تشکیل دهنده ی قشر دانا

جفت= محدودیتی در انتخاب جفت وجود نداره ، با مرگ یکی از جفت ها اتصال بین دو جفت از بین میره. جفت های حقیقی از اول ارتباط قوی بینشون وجود داره باشنیدن صدای زوزه ی یکدیگر میتونن همدیگر رو پیدا کنن ، تعدادشون بسیار کمه.

هیت/رات = دوره ی جنسی امگاها و آلفا ها
*دوره ی جنسی جفت های حقیقی همزمان باهم اتفاق میوفته.

تقسیم بندی سرزمین ها :
شمالی ) سرزمین مایان
جنوبی ) سرزمین کایان
شرقی ) سرزمین هایان
غربی ) سرزمین سایان




" قربان.... ! "

با صدای یکی بهترین دوست ها و وفادارترین زیردستش سرش رو بالا اورد و بهش خیره شد ، عینکش رو روی چشماش تنظیم کرد و گفت :

" چی شده کای ؟؟؟ "

کای دکمه ی اول پیراهنش رو باز کرد و روی مبل روبه روی میز چانیول نشست و با جدیت بهش خیره شد.

" اون موضوعی که گفتی باید مخفیانه درباره اش تحقیق کنم .... "

" خب نتیجه اش چیشد ؟ "

چانیول با جدیت پرسید.

" کار قبیله ی سایان بوده... تونستم یه نفوذی اونجا پیدا کنم بهمون گفت همش زیر سر قبیله ی جونگ بوده... حالا باید چیکار کنیم ؟؟"

کای بعد از یه سکوت طولانی به آرومی زمزمه کرد :

" چانیول... "

چانیول با همون حفظ ظاهر همیشگیش بدون توجه به نجوای دوستش از روی صندلیش بلند شد و به طرف خروجی اتاق رفت ، نرسیده به خروجی به طرف کای برگشت و گفت:

" کیونگسو کجاست ؟ "

" پیش بک.... پیشه اونه .. "

کای با ناراحتی گفت و چانیول در جواب " خوبه ای " گفت و از اتاق خارج شد.

*****

مثل همیشه کنار تک درخت بلند نشسته بود ، پاهاش رو توی شکمش جمع کرده بود و با چشمانی بسته سرش رو به تنه ی درخت تکیه داده بود و توی رویاها و افکارش به سر میبرد.

با حس نشستن کسی و دستی که روی بازوش قرار گرفت، چشماش رو باز کرد و به صاحب چشم درشت دست نگاه کرد ، همچنان به سکوتش ادامه داد و به آسمون بیکران بالای سرش خیره شد.

Thantophobia Where stories live. Discover now