*نامجون:باشه عزیزم از کجا شرو کنم؟*
*ا.ت:من دور تووو بگردم ایقد مهربونی از اون لبخندا نزن سکته میکنم(دست میکنی تو چال گونش)* *جین:همه کارارو خودت میکنی من خستم*
*ا.ت:پوف خودم خدمتکار میگیرم* *شوگا:چیزی گفتی عزیزم؟*
*ا.ت:اره گفتم باید خونه تکونی کنی یونو؟*
*شوگا:(خودشو میزنه به کوچه علی چپ...)من که چیزی نشنیدم* *جیهوپ:یا خدا الفرار(در میره)*
*ا.ت:(با لنگ دمپایی میوفتی دنبالش...)صب کن باید تمیز کنی* *جیمین:لطفا روی من حساب نکن*
*ا.ت:یا باید کمک کنی خب یه خونه گرفتی..خونه هم نمیشه گفت یه عمارت گرفتی که سه چاهار بار منو توش گم کردی بعد توقع داری من خودم تمیزش کنم؟*
*جیمین:باشه بابا جوش نیار خدمتکار میگیرم* *ته:نمیشه بیخیال شی؟*
*ا.ت:نه نمیشه* *کوک:خودت انجام بده من دوست ندارم*
*ا.ت:زمین گرده منم دوست ندارم خدمتکار بگیر*
*کوک:هی حرف خودمو به خودم برنگردون...ولی باشه*
YOU ARE READING
☜︎سناریو☞︎
Fanfictionهیچی دیگه سناریو هست از همه اعضا چه توضیحی بدم😐🙏🏻 دوستون دارممم حمایت یادتون نره🍦✨