{جیمین}
الان قشنگ یک سال از رفتنش میگذره سخت گذشت
ندیدنش، نبوسیدنش، بو نکردنش....
همه اینا سخته اما سخت ترین چیز ممکن اینه که دوسم نداشت با اینکه میدونست حامله هستم گذاشت رفت گفت "دوسم نداره فقط برای اینکه تجربه کنه با یه پسر بودن چجوریه باهام بود"
مسخرس نه؟کسی که قلبت براش بزنه این حرفو بزنه
بهم گفت" نمیدونه بچه ای که از یه پسر بشه چه موجودی قراره باشه "
توی این موضوع حق داشت منم گیج بودم اما من بچمو بدنیا آوردم و اون کاملا سالمه یه دختر خوشگل مثل جانگکوک کاملا شبیه جانگکوکه و این قلب منو بیشتر به درد میارهجیسو قفط چهار ماهشه اما خیلی از کاراش شبیه جانگکوکه
مثلا عاشق نوازش کردن موهاشه وقتی موهاشو نوازش میکنم آروم میشه درست مثل جانگکوک{جانگکوک}
فكر کنم این دختر بیست و سومین دختری بود که مادرم به عنوان همسر ایندم نشونم داده اما خب چیکار کنم که هیچکودومو نمیتونم قبول کنم
بد نیستنا همشون دخترای خوبی هستن اما من نمیتونم قبولشون کنم اگرم من یبتوم قلبم نمیتونه قلب من فقط برای یک نفر میزنه پارک جیمین الهه زیباییمیدونم خودم از زندگیم حذفش کردم اما مجبور بودم هنوز اونروز رو یادمه حرفایی که میزدم....
هر بار به اونروز فکر میکنم حالم از خودم بهم میخوره
وقتی اشکای جیمینمو به یاد میارم از خودم از خانوادم از همه بدم میادجیمین بهم گفت حاملس خب عجیب بود اما غیر ممکن که نیست! هست؟
یعنی به دنیا آورده؟
هوم کی میدونه!!!
اما من تصمیمو گرفتم به خانوادم میگم گی هستم میگم عاشق شدم میگم عاشق زیبا ترین پسر دنیا شدم
محکم از پله ها اومدم پایین پدر مشغول روزنامه خوندن بود مادرمم در حال چای نوشیدن
_ میشه با هم صحبت کنیم؟
با صدای من توجه مادر و پدرم رو به خودم دادم، رفتم رو به روی پدرم نشستم
_ میخوام اول از هر چیزی بگم من سر تصمیمی که گرفتم هستم چون الان درست یکساله که دارم عذاب میکشم!!
٪ جون به لبم کردی بگو دیگه!!
مادرم با نگرانی حرفشو گفت
_ من برای این دخترایی که برام انتخاب میکنین رو قبول نمیکنم چون گرایشم اصن فرق میکنه درسته من گی هستم!!
پدر و مادرم هر تو چشماشون اندازه کاسه شده بود
# عزیزم این اصن مشکلی نیست ما ازت حمایت میکنیم
YOU ARE READING
kookmini🤧💜
Actionهر ژانری بگید مینویسم جز غمگین 😑✋🏻 امید وارم قلمم رو دوست داشته باشم این بوک کوکمینه اما کاپل فرعی هم میزارم بهم بگین 😜 و بیشترم امپرگ هست😁😁