kookmini🤧💜

My thie💗🐣

٪قربان بلخره دستگیرش کردیم!!

رئیس پلیس بلخره بعد مدت ها نفسی راحتی کشید

#برو من الان میام

بعد از دو دقیقه وارد اتاق باز جویی شد

به پسر رو به روش نگاهی انداخت تنها کلمه برای بیان

پسر "زیبایی"بود

چشمای حلالی
ابرو های پر پشت
دماغ کوچیک
زاویه فک صد و هشتاد درجه
لبای پفکی

پرونده پسر رو باز کرد

#خب اسمت پارک جیمینه متولد بوسان هستی و به جرم دزدی از cia(سازمان معمور مخفی و اطلاعات امریکا)دستگیر شدی

با کلمه"cia"چشماش برق زد

#تو چجوری تونستی بزرگ ترین و بهترین سازمان مخفی رو کلاه بزاری؟؟

نیشخند عمیقی رو لب های پسر کوچک تر رنگ گرفت

+شاید کلاه نزاشته باشم

رئیس پلیس نفسشو کلافه بیرون

#جدا از همه اینا تو هیچ جوره ازاد نمیشی حکمت اعدامه

پسر با خونسردی به رئیس پلیس نگاه میکرد

#اما یه کار میتونی انجام بدی عروسک کوچولو

پسر کوچیکتر که فقط منتظر همین جمله بود سریع جواب دادی

+باید بهت بگم ددی؟؟

مرد اول جا خورد اما بعد با اغواگری سمت پسرک رفت تا اومد به پسر دست بزنه صدای باز شدن در رو شنید تا اومد برگرده ببینه کیه
پسر از موقعیت استفاده کرد و اونو به زمین انداخت و دستاشو دستبند زد

مرد کاملا هنگ به دو جوون رو به روش نگاه میکرد

+کی اخه احمق میتونه به سازمانی که ما معمورشیم کلک بزنه؟

مرد به پسر رو به روش که با نگاه عجیب شاید مهربون شاید خمار شایدم عاشق به پسری که تا چند لحظه پیش دزد اما از قضا الان معمور شده بود نگاه میکرد کرد و حرفشو بیان کرد

#آ... قای جئون! نمیخوایین دستگیرش کنید؟ ایشون به سازمانتون.....

مرد جوون نزاشت حرفش تموم بشه و وسط حرفش پرید

_آقای چانگ(رئیس پلیس)به نظرم کار خیلی خطر ناکی کردین که به پارک جیمین درخواست دادین بهتون ددی بگه و حالا اتفاقاتی که قرار بود بیوفته....

مرد با گیجی به پسری که پشتش داشت لباس زندانو در میاور و از زیر کت شلوار مارک داری به تن داشت نگاه میکرد اما با ادامه حرف پسر جوان به پسر نگاه کرد

_چونکه پارک جیمین حتی به همسرش هم ددی نمیگه

مرد تو هاج و واج حرف های پسر بود که اومدن و بردنش

جیمین کمی نزدیک همسرش شد

+ددی؟هوممم خب اگر میدونستم خوشت میاد میگفتم

جانگکوک به همسر شیرینش لبخند زد

_نه موچی من بهم بگو کوکی کیوت تره

+باشهههه

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
میدونم کمه😔
جبران میکنم 🙂