اهنگ me necesita. by. prettymuch
-نمیتونم وایسم
لباشو روی گوش پسرک گذاشت و تا گردنش سرداد
جیمین نمیدونست چه اتفاقی داره میوفته الان توی لمس های شهوت الود یونگی غرق شده بود تمام اون لمس ها همشون جیمین رو یاده اولین و اخرین شبش مینداخت ترسی به دلش افتاده بود لمس ها هم مثل همینا لذت بخش بودن ولی بعدش چی شد جیمین عشقش قدرتش خانوادش خونش رو از دست داد
زبونه سر کش یونگی زره زره ی پوست گردنش رو مزه میکرد خیسی و براقیه لذت بخشیو بجا میذاشت
و عضو هاشو رو بهم میفشرد و لحظه ای فشار کم کرد
+اححح شوگ
همین صدای کوچیک از ته حلق پسر کوچیک تر نشون میداد مشتاق لمس های بیشتری
جیمین گیج شده بود اون، اون لمس هارو دوست داشت اهمیتی نمیداد اسم اون مرد یونگیه مهم این بود که خودش از جیمین خواست که شوگا صداش کنع و الان جیمین اون رو به چشم عشقش میدید
-دوسش داری؟
و انگشت های کشیدشو رو شکمش حرکت داد و بالا برد
به ارومی از زیر بولیز تا خورده رد کرد نوازش وار دستاشو چرخوند نیپله سیندرلاشو بین انگشتاش گرفت
+احححح ارههه اه شوگاهه اوم اومممم
و اینبار سیندرلا خیلی مشتاق تر عضوشو فشورد
-یه لحظه مین فاکینگ یونگی چه غلطی میکنی-
+اححح شوگا هیونگ
-خاک عالم اون داره هیونگ صدات میکنه چه وضشه-
شوگا سعی کرد به وجدانش که داشت خودشو جر مداد به چپش بگیره
+اههههه شوشوگا میسوزهه اه اهه
یونگی این سوزشی که ازش گفته میشد رو به حسابه تحریک شدنش گذاشت ولی خبر نداشت که جیمین غرق در خاطره یکی شدنه با عشقشه زمانی که لب های بی اندازه اتشینه یونگی گردنشو لمش میکرد، شده.
-مین فاکینگ یونگی همین الان تمومش کن-
-مگه دسته توعه تمومش کنه-
-تو از کجا پیدات شد-
-ببن من اون اگوست دی ام که تو دشوری ویسکی خورد-
.فکر کنم خبر نداشته باشید امم یونگی موقع ضبط موزیک ویدیو دچیتا رفته بوده دستشویی و ویسکی خورده بود خودش تو لایو گفت.
-ای تو شیطان رجیم اینجا چه کاری میکنی-
-ببن من وقتایی که تو با زر زرات نمذاری یونگی لذت ببره میام-
+اححححح
بحث وجدان های یونگی با صدای بلند ناله ی جیمین تموم شد
چیزی که باعث شده بود جیمین انقد بلند ناله کنه سره یونگی بود که الان تقریبا زیر بولیز جیمین پنهان شده بود لباشو جایگزین انگشتاش کرده بود و جوری به نیپل جیمین میک میزد که انگار ابنباته
. میخواسم بنوسم نوتلا ول دیدم نوتلا رو میک نمزنن بی خیال شدم.
+احححشوگ احح من اح بسسه احح
. کرم درون فعال میشود .
یونگیه خوب خیلی زود به یونگیه بد قلبه کرد و یونگی واقعی سریع سرشو از زیر بولیز جیمین بیرون کشید
-من چیکار کردم-
+اححح نه شوگا
-ببخشید م.. من.
جیمین منظوری از بسه نداشت فقط دیگه بچم داشت میترکید و نیاز داشت که بیشتر لمس بشه
این مکثه کوتاه گذاشت جیمینم یکم به خودش بیاد وقتی متوجه وضعشون شد لپاش سریع گل انداخت
ولی وقتی خواست سریع شلوارشو ببنده و الفرار سگک کمربد با عضوش برخود کرد
+احه اح
یونگی هم کم از مردونگی نداشت . جر . اون خودش اون بچرو تحریک کرده بود
کمر جیمین رو گرفت و روی توالت نشوند
. حقیقتا فرنگیه خودتون عین ادم تصور کنید اگه انیمه میبینید باید بگم جوری که هاناکو میشست.
-ازم نترس بچه اول فکر کن ببین کی وقتی دسشویی بودم اومد بغلم کرد
جیمین نگاهشو به زانو هاش گرفت
+ممن نمیترسم.. ولی.. شوگا هیونگ.. من............ هیچی.
حرفشو خورد و دستاشو گذاشت رو صورتش
یونگی همینطور که رو جیمین خم شده بود انگشت اشاره شو روی دستای جیمین کشید اونا زیادی ظریف بودن.
-زبونتو موش خورد جوجه کوچولوم وقتی نیپلتو میخوردم که خوب ناله میکردی
جیمین لپاشو باد داد و سعی کرد به حسی که اون موقع داشت خیلی فکر نکنه
-خب من برا کسی این کارو نمیکنم ولی برای اینکه منو ببخشی چون حتما خیلی ترسوندمت جوجه من یه متجاوز نیستم و اینکه به کسی نگی و به کل فراموشش کنی میخوام مشکلتو اون پایین برطرف کنم
-من میدونم چیکار میخوای یونگ ولی خاک تو سرت کنن عزتت بر باد مره که-
-پسر یونگی نکن یک اون بچه زیر سنه قانونیه و تو بالاش و این تجاوز محسوب میشه دو داری عین خر میترسونیش سه همه کارات غیر قانونینن... -
یونگی زبونشو رو لباش که خب منم جاش بودم خشک میشد خشک شده بود کشید یه نگاه به چشمای لرزون جیمین انداخت
+چ یکار میخوای بکنی هیونگ
-نکن یونگی ابرتو نبر-
ولی خب یونگی واقعی همه چی به تخمای بلوریش ولی منم جدی نمدونم چرا الان انقدر به اینکه جیمین تحریک شده اهمیت میده و بخاطر کاراش عذاب وجدان گرفته..... خب اون یه وجدان دیگس که خوده یونگیه اون دوتا یونی خوب و اگوست دی بدن ولی اون یکی وجدان خوده یونگیه
فهمیدید؟
اگه فهمیدین افرین بهتون.
من نفهمیدم
-من رفتم یاسین بخونم دیگه تحمل این صحنه دلخراش رو ندارم ای خدا ناباور ها-
-قراره خب
دستشو رو صورتش گذاشت و نفس عمیقی کشید و بعد همون دست رو روی کمره شلواره جیمین گذاشت و پایین تر کشید ولی دست لرزون و کوچیک جیمین مانعش شد
. توجه داشته باشید بولیز جمن الان هنو بالا نیست اومده پایین اره ینی خب خودتون تصور کنید دگههه.
+چی
-قراره کاری کنم سیندرلام لذت ببره،
تا زانو جیمینو لخت کرد
و خیره به رون های پره جیمین موند دلش میخواست انقد مارک میکرد که کل رونش بنفش بشه
=جیمیییین یونگییی کدوم گوری رفتید
یونگی سریع دسشو رو دهن جیمین گذاشت
و انگشت اشارشو به بینیش کشید
~فکر کنم رفتن بیرون پیدامون نمیکنن
=یونگی بهمون زنگ میزد
#اونا مشکوک بودن. اونا مشکوک بودن. یونگی مشکوک بود. نهههههه. من معزم منحرفه یا چی؟ #
=تهیونگ تو ایده ای نداری؟
#هاه من نه نه فقط فک نکنم دسشویی باشن
#شیندرلا، خدا خودت مراقبش باش#
~بریم اینجا هم نیستن
اما کسی دسشویی اخر رو چک نکرد
یونگی یواش یواش دستشو برداشت و لبخندی که کاملا کاملا با پوزخند چند دقیقه پیشش در تضاد بود چون تو این حس پدرانه موج میزد تو اون شوهرانه
اره خلاصت به جیمین خیره شد کف دستش خیس شده بود خب به چپش اون فقط الان داشت به لبایه پسر رو به روش نگاه میکرد
-فرزندم لیسش که زدی چیزتو که بهش مالوندی پسون هاشم خوردی این کارا خودشون زندان دارن الان یه کار فجیف دیگه هم میخوای بکنی اولین بوسه بچمو دست نزن-
خب اینبار یونگی به خرف یونی گوش داد
-دارن دنبابمون میگردن بیا زودتر تمومش کنیم
و دستشو روی رون پاش گذاشت و با دسته دیگش فکشو گرفت و شستشو روی لباش گذاشت
جیمین نمیدونست چرا اما میخواست سریع تر دستای اون مرد به عضوش برسه افکارش حتی خودشم خجالت زده میکردن
#یونگی هیونگگگ
-فاک بهتون خب
#یونگی هیونگ من من میدونم اونجااایدددد
با حالت عر زدن گفت
#با شیندرلا چیکار کردی؟
یونگی ختی براش مهم نبود اون بچه از کجا فهمیده فقط الان چند دقیقه وقت کوفتی میخواست تا ایثنبیغغلته
.خداوکیلی عصاب خودمم خورد شد انقد کرم رختم.
#یونگی؟
+تهیونگی؟
یونگی چشاش گرد شد
-چرا-
#جیمینا جدا تو اونجایی؟
+آ ا اره
#خوبی؟ خب اصن ببخشید من مزاحمم برم
-فقط برو گمشو
#من فضول نیستم گادایاااا ولی ولی گادایااااا خیلی سویته #
.حقیقتا گادایا انگلیسیه همون خدایاعه خدمونه.
یونگی دیگه بی برو برگشت دستشو از رو باکسر روی دیکه دردناکه جیمین گذاشت
+هیونگ
-خیلی مضخرفه وقتی دارم بهت هندجاب میدم هیونگ صدام کنی
-احح جیمینی خیلی خیلی.
و لباشو روی رونه مو طلایی گذاشت
-این کبودی خیلی قراره روی این پوسته طلایی رنگت دلبری کنه
و بیشتر مک زد
لباشو نزدیک باکسر جیمین برد و با دندون پایین کشید
+شوگا اومم
-لباتو باز کن ناله کن کوچولو دیگه کسی نیست
+اععههه شوگااااه
و یونگی حالا بدون هیچ مانعی داشت دیکه جیمینو لمس میکرد و نگاه میکرد که چه جوری بخاطر لمسهاش داره به بدنش پیچ و تاب میده
ناگهان جیمین چشماشو باز کرد
+شوگا هیونگ جیشم گرففت
-بچه بیا ولش کن داری کام میشی
و به سادگی و بچه بودنه جیمین خندید
+احححح اع اع این اه این چیه خدا اهه نه
به کام خودش خیره شده بودن یادش نمیومد شب قبل تبعیدش چنین چیزیو حس کرده باشه
-این کامته بچه
+شوگا هیونگ دستات کثیف شد
یونگی بدونه اینکه به چیزی فکر کنه همون لحظه دستشو نزدیک صورتش برد،زبونش رو بع سفیدیه روی دستش زد
-هوممم مزه مایع ارگاسم یه بچه زیره سنه قانونی-
-خاک عالم اون باید بره تورو بخوره نه تو بره اونو-
-امروز خیلی عجیب شدم
+شوگا هیونگ بشورششششش
-خیلی پررویی بچه منم میخوامم
+ها
- هیچی
یونگی دستشو که کام جیمین روش بود با دسمال پاک کرد بازم جلوی سیندرلا ایستاد و و و...
خب برا منم این غیر عادی بودچون من نگفتم چنین کاری کنه جیر
جیمینو از توالت بلند کرد و شلوارشو براش درست کرد
و بعده اینکه کامل سر و وعضه اون بچرو مرتب کرد موهاشو بهم ریخت و شروع به تاکید کردن کرد
-جیمین به هیچکس نمیگی چه اتفاقی افتاد و خودتم باید فراموشش کنی وقتی از اینجا میریم بیرون من یونگیم و تو پسر دوستم
جیمین میترسید خیلی میترسید
+ا اما من
-برو بیرون جیمین برو اوما و دوستاتو پیدا کن
و در رو براش باز نگه داشت سعی کرد با یه کم هل پسر رو به حرکت در بیاره ولی جیمین بخاطر ضعفی که ارضا شدنه چند دقیقه پیش داشت سکندری خورد و افتاد
. و مین یونگی دیوث کمکش نکرد اره ببخشید من دگه میرم.
جیمین یکم صبر کرد تا بتونه نفس هاشو پشت سر هم بکشه یونگی از الان داشت به حرفش عمل میکرد
و صدای یونگی از اتاقکی که باز درش بسته شده بود بگوشش رسید
-بلند شو برو بچه راحت نیستم
خب جیمین اصنم دستشو از رو شلوار روی مارکی که یونگی براش درست کرده بود نذاشت و به این فکر نکرد وقتی یونگی یهو یه اقدامی میکرد به راحت بودن جیمین اصن اهمیت میداد؟
.......
•-•
. حس تجاوز بم دست داد اوا من باز اومدم جیر ول این بار دگه اره کلی اومدم امیدوارم خوشتون بیاد جیر
امتحان دارم پس دو پارت با هم اپ میکنم
YOU ARE READING
Sinful angel
Fanfiction+شوگااا من فک میکنم دوست دارم دستشو به سر پسر کوچیکتر کشید _چیزی که بین ماعه قرار نبود عشق باشه یادت رفته؟ میدونست از فردا قرار نیست همو ببینن کاپل: یونمین نامجین ویکوک