kissing you in my mind 18

104 15 3
                                    

=تو تایلند؟

دست به کمر ایستادو تلفنو نزدیک گوشش نگه داشت

چند ماهی بود بازی نکرده و چند روز پیش پیشنهاد فیلمی براش اومد که بنظرش جالب بود

=برای یک ماهو نیم وصیله باید جمع کنم
فعلا ،باید اماد بشم

تلفونو‌ گذاشت

=خودت همرو شنیدی دبگه منتظری من چی بگم فضول؟

جیمین کوسن رو تو بغل گرفت و برای هزارم گوشه قاب گوشیشو دراورد و جا انداخت

+اهم یک قراره تنها باشم؟ دو اگه تنها نباشم پس پیش کی میبریم ؟

=تا وقتی برگردم پیش یونگی میمونی

جیمین کوسنو کناری پرت کرد و خودشو به جین که تو یخچال خم شده بود رسوند

+نه نه نه اوماااا یونگی هیونگ نه نمیشه پیش ته و کوکی بمونم؟

جین یه قاشق از بستنی توت فرنگیش خورد و سمت اتاقش راه افتاد

=مشکلش چیه من نمیتونم توعه بچه رو پیش دوتا بچه بزارم

پله هارو یکی دوتا بالا میپرد تا بتونه با جین همقدم باشه گرچه تو حالت عادی حتی اگه ارومم میرفت بهش میرسید

+یونگی هیونگ خیلی چیزهههه

=چیه؟

+اه اون خیلی ادم بزرگه و قطعا وقتی برگردی من افسرده میشم یه بار دیدی بخنده یا شوخی کنه؟

=اره دیدم

+خوشبحالت واقعا مشکل من الان فقط همین بود

=خب چی میگی

+من نمیتونم پیش هیونگ بمونمممم اون ادم بزرگه نه تنها بزرگ بلکه خیلم یبسه

=اینا تاثیری تو تصمیمم ندارنا..

+پس بگو دارم برا گوش دیوار ویز ویز میکنم

= دقیقا

از رو تخت بلند شد و داشت بیرون میرفت که صدا جین نگهش داشت

=جیمین..

سریع خوشحال پرید رو تخت

+بله ؟

=هیچی هر چی لازم داری جمع کن

صورتش پوکر شد و مستیقم رفت اتاقشو رو تختش ولو شد

+فاک مییییی
.................
هنوز از ته ناراحت بود ولی وقتی دیروز برگشته بود خوابگاه باهم فیلم دیدن و اون خنوز باهاش حرف نمیزد مگه به تایید چیزی.
توی کلاس همگانی نشسته بودن تا
استاد توی چهار چوب در دیده شد و کلاس اروم شد

÷بچه ها روزتون خوش میخوام خیلی زود بهتون بگم چون قطعا خیل خوشحالتون میکنه پس
با توجه به نمرات و پایان دوره امتحان های مهمتون دانشگاه تصمیم داره شما رو به یه مسافرت کوتاه ببره

Sinful angel Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz