🌠part_12_🌠

1.2K 185 55
                                    

از پشت شیشه مادرش رو می دید که در حال دیدن سریال مورد علاقه بود ، 20 روز دیگه عمل داشت و تو این مدت مادرش نباید بیرون می اومد یا کسی رو به جز پرستار ها رو می دید.

به ساعتش نگاه کرد ، الان شیفتش شروع می شد ، به قدم هاش سرعت داد و یک دفعه ای به یکی برخورد سرش رو بالا برد ، دکتر جانگ بود . تعظیم 90 درجه ای کرد.

"سلام دکتر جانگ ، ببخشید"

هوسوک چشماش رو مالوند دیشب اصلأ نتونست بود به خوابه ، با صدای خسته جواب جیمین رو داد.

'چیزی نشده جیمینی ، می تونی بری '

جیمین تعظیم دیگه ای کرد ، متوجه خستگی رئیسش شده بود برای همین امروز فقط 4 نفر رو ویزیت کرده بود ، دو قدم به جلو رفت که ناگهان با فکری که افتاد ایستاد به عقب نگاه کرد ، دکتر جانگ زیاد دور نشده بود.

"دکتر جانگ ، ببخشید"

هوسوک با شنیدن اسمش ایستاد و برگشت به جیمین نگاه کرد که بهش نزدیک می شد.

'چیزی شده پارک جیمین؟'

"میشه ی لحظه وقتتون رو بگیرم"

'اتفاقی افتاده؟'

"نه فقط ی سوال داشتم "

هوسوک جیمین رو به یکی از صندلی های پلاستیکی که اونجا بود راهنمایی کرد و خودش هم کنارش نشست.

'خب ، بگو می‌شنوم'

جیمین از چیزی که می خواست بپرسه مطمئن نبود سرش رو پایین آورد.

"شما یونگی رو می شناسید؟"

'از کجا فهمیدی؟'

"پس می شناسیدش "
جیمین سرش رو بالا آورد و به چشم های خسته ی هوسوک نگاه کرد.

"دکتر جانگ شما حالتون خوبه؟"

هوسوک با کلافگی سرش رو تکون داد.

'نه نیستم'

جیمین نزدیک تر شد.

"چرا؟"

هوسوک پوزخندی زد.

'دیشب خوب نتونستم بخوابم ، داشتم یک گربه رو تنبیه می کردم '

جیمین صورتش رو جمع کرد.

"اوه دکتر این اصلا خوب نیست .....راستی نگفتید شما از کجا یونگی رو می شناسید؟"

هوسوک به جیمین نگاه کرد ، لحظه ای چشم تو چشم شدن.

'اون بیمارم بود'

جیمین با شنیدن این حرف جلو تر اومد جوری که فاصله ی صورتاشون یک وجب بود.

"بیمارتون؟"

هوسوک به لب های درشت و قرمز جیمین نگاه کرد.

'آره بیمارم بود'

💎ღᴰᴼᶜᵀᴼᴿ◢|•sopemin•|Where stories live. Discover now