🔞🌠part_5_🌠🔞

4K 270 30
                                    

⚫کل این پارت اسماته

لنگان لنگان به سمت مکانی که  همیشه اونجا مخفی می شد رفت ، به پشت سرش نگاه کرد افراد اون رو دید که پشت سرش ارام آرام می اومدن خیلی ضایع درحال تعقیبش بودن ، سرش رو به نشانه ی تأسف تکون داد و وارد خرابه شد .
به ساعت نگاه کرد ۵ دقیقه مونده بود تا جیمین بیاد . روی زمین نشست به دیوار نیمه کاره ی پشتش تکیه داد ، خونی که از گوشه ی لبش می چکید رو با آستینش پاک کرد.
با صدای پای کفشی که  گرد و خاک تولید می کرد ، نفس‌عمیق کشید با ترس سرش رو به ارامی بالا برد ، با دیدن ی جفت چشم مشکی رنگ مورد علاقش نفسش رو بیرون داد.
جیمین با نگرانی کنار یونگی نشست کمی تکانش داد.
"یونگی ...یونگی ....حالت خوبه؟"
یونگی با یک لبخند نصف و نیمه ای برگشت تابه حال کسی نگرانش نشده بود و به جیمین نگاه کرد.
"اوومم خوبم چیزی نیست عادت کردم"
جیمین به یونگی نگاه کرد ، موهای شرابی بلندش بهم ریخته شده بود ، گوشه ی لبش پاره شده بود رنگ خون کل لبش رو قرمز کرده بود ،پوست سفید صورتش  با اون کبودی بزرگی که روی گونش بود هارمونی زیبایی ساخته بود.
ناخواسته زبونش رو روی لبش کشید.
یونگی بی توجه به همه چیز به پشت سر جیمین نگاه کرد افراد اون لعنتی در حال ضبط عکس و فیلم بودند حالا چی می شد اونم باهاش بازی می کرد.
نیشخند شیطانی زد و به جیمین نزدیک شد دستش رو روی رون های پرش گذاشت ، نگاه خیره جیمین رو روی خودش حس می کرد نزدیک تر شد جوری که سرش با سر جیمین یک وجب فاصله داشت ، سرش رو بلند کرد و به چشم های لرزون جیمین نگاه کرد نزدیک تر شد لبش رو روی لب های گوشتی جیمین گذاشت.جیمین چشماش از تعجب درشت شد .قصدش فقط اذیت کردن اون لعنتی بود ، بعد از مطمئن شدن که ازشون فیلم و عکس تهیه کردن خواست عقب بکشه که با قرار گرفتن دستای جیمین روی گونش و تکون دادن لبش دست نگه داشت . حالا نوبت اون بود که تعجب کنه.
جیمین با ولع به خون هایی که روی لب یونگی بود رو می مکید ، هرچه قدر می گذشت بیشتر معتاد لب های یونگی می شد . محکم لب پایین یونگی رو مکید که باعث در اومدن ناله ی یونگی شد.
صدای ناله‌ی یونگی باعث شد پیچشی زیر شکمش رخ بده روی لبش زمزمه کرد : با این کارات من و دیوونه نکن لعنتی . یونگی تصمیم گرفت خودش کنترل بوسه رو بگیره کمی به جیمین فشار وارد کرد تا راحت تر ببوستش . جیمین با فهمیدن قصد یونگی پوزخندی زد و کمی خم شد تا کارش رو راحت تر کنه.
یونگی وحشیانه لب های جیمین رو می بوسید و گاز می گرفت جیمین هم همراهی می کرد .
یونگی جیمین رو روی زمین خوابوند پاهاش رو کنار جیمین گذاشت و بالا تنش رو روی بالاتنه ی جیمین گذاشت و ادامه بوسیدن شد .
جیمین با برخورد بالاتنشون  بهم ناله کشداری کرد . کمی جا به جا شد و عضو برامده ی یونگی روی رونش کشیده شد.
نیشخندی زد به شونه ی یونگی فشار وارد کرد و کنار خودش خوابوند خودش بلند شد روی یونگی خم شد.
"اوهههه...بیبی شیطون ،دیگه باید ددی کار رو تموم کنه"
و دو دکمه ی بالا ی یونگی رو باز کرد با دیدن بدن و ترقوه سفیدش زبونش رو روی لبش کشید.
نگاهی به یونگی کرد که از درد پایین تنش نفس نفس می زنه و عرق کرده.
سریع به سمت ترقوه ی یونگی رفت و گاز محکمی گرفت که باعث شد ناله و جیغ یونگی در بیاد
شروع کرد به مکیدن همون قسمت بعد از مطمئن شد رد مالکیتی روش گذاشت همین طور که داشت پایین تر می اومد و رد کیس مارک روی یونگی می ذاشت به نیپل های قهوه ای رنگ یونگی رسید ، لباس یونگی رو محکم کشید که باعث پاره شدن چند دکمه شد یکی از نیپل ها رو داخل دهنش برد و شروع به مکیدن کرد با حس قرار گرفتن دستی داخل موهایش فهمید که کارش رو درست انجام می ده . ناله های یونگی بیشتر و کش دار تر شده بود . جیمین که فهمید یونگی مرض ارضا شدن از نیپل های یونگی دل کند.
یونگی با نفس نفس زنان گفت
"لعنتی ....کارت رو تموم کن"
جیمین پوزخندی زد.
"برای ددی التماس کن شاید اجازه داد"
یونگی که فهمید منظور جیمین چیه دستش رو روی دیک جیمین گذاشت و مشغول نوازش کردن شد  فشاری بهش وارد کرد که باعث ناله ی طولانی جیمین بشه.
"آههه...کارت خیلی خوبه حالا ددی می خواد بهت جایزه بده"
جیمین کاپشن اش رو دراورد و زیر سر یونگی گذاشت تا سنگ ریزه ها اذیتش نکن.
یونگی دستش رو زیر هودی جیمین برد و بدنش رو لمس کرد.جیمین با احساس دست های سرد یونگی با  بدنش هیسی کشید کمی پایین تر رفت و به شلوار یونگی رسید که قسمتی از باکسر معلوم بود .
"یونگی....اه....پاشو.....می خوام...وایستاده.....به..اه....فاکت...بدم"
یونگی بدون هیچ اعتراضی بلند شد دستانش رو تکیه به دیوار داد و پشتش رو به جیمین کرد.
جیمین با دیدن پوزیشنی که یونگی وایستاده بود لبش رو گاز گرفت.
به سمت یونگی‌ رفت و بهش چسبید ، جوری‌ که یونگی عضو برآمده ی جیمین رو حس می کرد.
جیمین دستش رو دور کمرش حلقه کرد پایین تر برد با رسیدن به کمربند اون رو باز کرد و شلوار و باکسر یونگی رو تا زانوهایش پایین کشید .یونگی با احساس سرمایی که  به عضو برآمده اش می خورد ناله ای کرد.
"اههه...ددی ...زود باش"
جیمین نتونست تحمل کنه و شلوار خودش رو به همراه باکسرش پایین کشید . بدون هیچ آمادگی خودش رو وارد یونگی کرد و از اون لذتی که سوراخ تنگ بهش می داد ناله ی مردانه ای کرد، یونگی از درد جیغی کشید.
جیمین بعد از اطمینان که یونگی عادت کرده شروع کرد به حرکت کردن،ضرباتش آروم اما عمیق بود با شنیدن ناله های یونگی که از روی لذت بود فهمید که نقطه ی شیرینش رو پیدا کرده.
"اههه...ددی....همونجا"
یونگی با احساس ضربه های تند داخلش فهمید که جیمین نزدیک به ارضا عه ، با احساس ماده ای لزج داخلش هردو ناله ی کشداری کردند بعد از چند ضربه ی دیگه خودش هم ارضا شد .
جیمین شلوار و باکسر خودش و یونگی رو بالا کشید ، به سمت کاپشن اش رفت و اون رو روی یونگی انداخت.
"بیا بشینیم"
با گفتن این حرف جیمین ، یونگی کنار جیمین نشست.
سکوت با حرف یونگی شکست.
"ددی،ساعت چنده؟"
جیمین با شنیدن اسمی که یونگی بهش نسبت داده بود ، دوباره داشت تحریک می شد ، خودش رو کنترل کرد و به ساعتش نگاه کرد.
"سه و چهل و پنج دقیقه"
یونگی لبخندی زد.
"جیمین از خودت بگو منظورم اینکه چی کاره ای و کجا زندگی می کنی و...."
"من تو پایین ترین نقطه ی شهر زندگی می کنم کارمم به تازگی به عنوان منشی توی بیمارستان کار می کنم با مامان و داداشم زندگی می کنم.تو چی؟"
یونگی لبخند غمگینی زد.
"من اصلا نمی دونم کجا زندگی می کنم"
جیمین نگاه بدی انداخت.
"نه نه اصلا اونجوری که فکر می کنی نیستم"
به جیمین نگاه کرد و سرش رو پایین انداخت و ادامه داد.
"منظورم اینکه صبح ها فرار می کنم و شب..."
حرفش با اومدن ماشینی نصفه موند ، صاحب اون ماشین رو می شناخت سریع بلند شد با اینکه درد بدی تو وجودش پیشید اما بیخیال شروع به دویدن کرد و ماشین مشکی رنگ هم پشت سرش شروع به حرکت کرد.
جیمین متعجب به جای خالی یونگی نگاه کرد.
ی چیزی در مورد این پسر عجیب بود....
مشکوکانه از جایش بلند شد می خواست کاپشنش رو بپوشه که فهمید دست یونگیه ، بیخیال کاپشنش شد و به سمت خونه حرکت کرد.

_________⚫__________
های گایزززز😊
اینم تبدیل موچی به سکسی 😁😂
اگوست دی به یونی😍
ووت⭐ کامنت ✔️فراموش نشه✖️
فردا یا پس فردا قرار پارت پنج اما داستان کوکوی رو پابلیش کنم ، چون اگر همه رو توی ی پارت بزارم ی جوری خسته کننده میشه◀️
تا الان ی چیزی از داستان رو گرفتین از این پارت به بعد وارد ماجرا می شیم🚶
نظرتون درمورد یونگی چیه؟یعنی اون کی می تونن باشه؟

💎ღᴰᴼᶜᵀᴼᴿ◢|•sopemin•|Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang