غروب شده بودجشن بزرگی تو محله دارکمون گرفته بودن
چون قرار بود تا چند ساعت دیگه دختر رهبر قبیله جفتش و پیدا کنه
یوبین و شیون و سوا تنها کسایی بودن که از قبیله شاین مون تو جشن حضور داشتن
سوا
شیون
یوبین
خونه بی ام یه عمارت بزرگ بود
عمارتی که همه توش صدای آهنگ میومد و پر از مهمون بود
یوبین و دوستاش وارد عمارت شدن
به زیباترین شکل ممکن با تابلو های نقاشی تزیین شده بود
همه میز ها پر از خوراکی بود اما یوبین نمیتونست به رقیب و دشمنش اعتماد کنه و چیزی بخوره
جلو تر رفتن و خود بی ام و بین مهمون ها دیدن
کنار امگاش وایساده بود و با لبخند بزرگش با اونا حرف میزد
YOU ARE READING
dahyun I'm the Alpha [ Completed ]
Fanfictionمن آلفام 🍸 زوج: دایون دامی و گایون dreamcatcher ژانر: گرگینه ای اکشن خشن اسمات عاشقانه الفاورس( دختری که میتونه باردار کنه ) _ من اون امگا رو میخوام + اما اون و به تو نمیدن دامی رییس قبیلشون با تو به شدت مخالفه و هیچوقت دخترش و به یه آلفای زن نم...