سومین با خنده به بی ام زد و به چیزی که تعریف میکرد خندید بی ام با چهره مهربونش گفت: حالا بعدش یارو برگشته میگه مگه تو همونی .....
_ آقا
خدمتکار که زن جوانی بود بهشون نزدیک شد و گفت: قربان یه خانوم اومدن
بی ام نگاهی به جفتش کرد و گفت: بگو بیاد داخل
بعد رفتن خدمتکار رو به جفتش گفت: تو مهمون داشتی؟
سومین دامن سفید و سبزش و که طرح جذابی داشت مرتب کرد و گفت: نه من فکر کردم مهمون توئه
زنی وارد خونه شد
جینهو با لبخند فیکش اونجا وایساده بود
بی ام بلند شد و سومین هم پشت سرش بلند شد
بی ام جلو رفت و گفت: خوش اومدید چه کاری از من ساختس؟جینهو لبخندی زد و گفت: حقیقتش من جینهو ام عمه یوبین ، اومدم راجب یه مسائلی باهاتون حرف بزنم
سومین اخم کرد و گفت: بشینید تا بگم خدمتکار ها قوه بیارن
جینهو رو مبل مقابلشون نشست و در حالی که خونه رو با چشمای حریصش بررسی میکرد گفت: یوبین برادر زاده منه ...... برای من خیلی عزیزه اما اون یه دروغگوئه
بی ام زن و نگاه کرد و گفت: منظورت چیه؟
جینهو قهوه رو از خدمتکار تیره پوش گرفت و گفت: همه فکر میکنن من چشمم دنبال مال برادرمه ....
همین حین برای سومین چند تا قند انداخت و یدونش از مشت خودش بود
قندی که از تو قندای این خونه نبودتلخندی زد و گفت: هیچوقت اینجوری نبوده این یوبین بود که چشمش دنبال مال پدرش بود
سومین با اخم به زن نگاه میکرد هر چی بیشتر میگذشت بیشتر بهش شک میکرد
زن ادامه داد: خانواده همسر برادر من خیلی فقیر بودن و این و همه میدونن و یوبین ...نگاهش رو زوج مقابلش قفل شد: این اموال و برای خانواده مادرش میخواست
بی ام قهوش و رو میز گذاشت و گفت: اما اون بعد رسیدن به سن قانونی میتونست همه اموال و به دست بیاره
جینهو قهوش و خورد و گفت: اما اون خوب حدس میزد اگه پدر و مادرش قبل از اینکه به سن قانونی برسه بمیرن اموال به من میرسه پس تصمیم گرفت همچین شایعه ای درست کنه
سومین پوزخندی زد و گفت: واقعاً انتظار داری باور کنیم جینهو شی
جینهو نگاهش و پایین دوخت و گفت: این مهم نیست که باور میکنید یا نه .... مهم اینه چقدر تا فاجعه فاصله دارید ....
از جاش بلند شد و به سمت در خروجی رفتبیام بعد رفتن جینهو گفت: این دیگه کی بود من خیلی یوبین و نمیشناسم اما ..... سومین سومییییییییین
YOU ARE READING
dahyun I'm the Alpha [ Completed ]
Fanfictionمن آلفام 🍸 زوج: دایون دامی و گایون dreamcatcher ژانر: گرگینه ای اکشن خشن اسمات عاشقانه الفاورس( دختری که میتونه باردار کنه ) _ من اون امگا رو میخوام + اما اون و به تو نمیدن دامی رییس قبیلشون با تو به شدت مخالفه و هیچوقت دخترش و به یه آلفای زن نم...