بعد یه انتظار طولانی تو خونه شیون با دو دست لباس جدیدی که برای جه مین خریده بود برگشت
بورا و دامی داشتن با پسر بچه که روی مبل خوابیدن بود بازی میکردن و گایون یه چشمش به بچه بود و یه چشمش با انیمه ای که داشت پخش میشدوقتی شیون وارد خونه شد بورا با لبخند به استقبالش رفت وقتی لباس ها رو دید دهنش باز موند ....... لباس و بالا گرفت و نگاهش کرد جه مین جثه کوچیکی به نسبت سنش داشت اما این لباس لعنتی بازم براش کوچیک بود
یوبین با دیدن چهره بورا و لباسی که دستش بود با صدای بلند خندید
توجه امگا هم جلب شد با دهن باز به لباس خیره شد با یه نگاه ساده هم میشد فهمید لباس کوچیکه و چند ثانیه طول کشید تا صدای خنده تو خونه پر شه شیون برای اینکه بیشتر از این ضایع نشه گفت: خیلی خوب خیلی خوب بسه دیگه میرم عوضش میکنمبورا جلوی خندش و گرفت و گفت: وایسا خودم باید همراهت بیام
وقتی شیون و بورا رفتن گوشی یوبین زنگ خورد جه مین و به گایون داد و گفت: اینا چه مرگشونه که یه روز هم بی خیال زنگ زدن به من نمیشن
شماره آب که رو گوشیش افتاده بود و جواب داد: بله؟؟؟
_ سلام یوبینا ..... نشناختی؟
یوبین از جاش بلند شد و گفت: شما کی هستی
زن خنده آرومی کرد و گفت: منم جینهو ..... عمت
پاهای یوبین از قدم زدن وایساد ..... چرا باید اون زن الان میرسید وسط زندگیش ..... با صدای ارومش گفت: متاسفم که نشناختم
جینهو گفت: مهم نیست عزیزم به هر حال خواستم بگم دارم میام پیشت تا به مدت بمونم
عالی
بهتر از این نمیشد
کسی که همیشه با پدرش و خودش دشمن بود و چند بار سعی کرده بود مادرش و تو دردسر بندازه داشت به خونش میومدگایون به چهره الفاش نگاه کرد و گفت: یوبینا چی شده
آلفا نگاهش کرد و گفت: دردسر داره برمیگرده
هیچوقت دلش نمیخواست برای همچین مهمونی آماده بشه اما یه جورایی مجبور بود جینهو یه بتای قدرتمند بود کسی که جفتی نداشت و به تنهایی زندگی میکرد. اما علاقه زیادی به آلفا شدن تو این پک داشت
YOU ARE READING
dahyun I'm the Alpha [ Completed ]
Fanfictionمن آلفام 🍸 زوج: دایون دامی و گایون dreamcatcher ژانر: گرگینه ای اکشن خشن اسمات عاشقانه الفاورس( دختری که میتونه باردار کنه ) _ من اون امگا رو میخوام + اما اون و به تو نمیدن دامی رییس قبیلشون با تو به شدت مخالفه و هیچوقت دخترش و به یه آلفای زن نم...