part 15

596 72 10
                                    

گاهیون و یوبین تو رستوران بزرگی نشسته بود امگا کوچولو هنوز عصبانی بود و آلفا داشت با لبخند به اخم جذاب امگاش نگاه میکرد وقتی غذا هاشون و آوردن دامی گفت: بخور بیبی سرد میشه

گایون جوابی نداد و مشغول غذاش بود درسته ناراحت و عصبانی بود اما دلیل نمیشد از غذاش بگذره پس ادامه داد وسط غذاش رسیده بود که آلفا چند تا رشته دور چنگالش پیچید و به سمت لبای امگا برد با لبخند گفت: خوشمزه بود

گایون نگاهی به غذا مرد که عطرش همه جا پخش شده بود بعد رشته ها رو خورد

یوبین لبخندی زد و گفت: بیبی من هنوز قهره؟؟

گایون بدون اینکه چیزی بگه با صدای آرومی هوم کرد یوبین میخواست لباش و بخوره و لپای ابنباتیش و به دندون بگیره اما نمی‌خواست جلوی مردم قرمزش کنه پس لبش و گاز گرفت و گفت: بیبی گرل من

گایون با چشمای درشتش به زن نگاه کرد و منتظر موند تا چیزی بگه یوبین چنگالش و تو ظرف گذاشت و گفت: خیلی دوست دارم گایونا یا بهتر بگم عاشقتم

غذا تو گلوی دختر پرید و باعث خنده یوبین شد آلفا یکم بهش اب داد و گفت: آروم بیبی مراقب باش

گایون لپاش و باد کرد و گفت: همش تقصیر توئه

یوبین دستای ظریفش و تو دست گرفت و گفت: درسته اما این آلفا نمیتونه قهر بودن جفتش و تحمل کنه پس لطفاً باهاش آشتی کن

گایون لباش و جلو داد تا لبخندش معلوم نشه بعد گفت: چون خیلی آلفای خوبی هستی میبخشمت ولی اگه بار بعد که کسی بهت نگاه کرد نذاشتی تیکه پارش کنم خودت میدونی

یوبین به شجاعت امگای همیشه خجالتیش لبخند زد و میدونست وجود توله کوچولوشون باعث شده که اینجوری رفتار کنه
پشت دست دختر و بوسید و گفت: لونای زیبای من

امگا با شنیدن حرفش لبخند زد و گفت: هومممم من که هنوز لونا نشدم

یوبین نگاهی به شکم دختر کرد و گفت: باید قبل از بچه دار شدن ازدواج میکردیم و به عنوان لونا انتخابت میکردم اما این کوچولو کار خودش و کرد پس بعد به دنیا اومدنش بقیه کارها رو میکنیم

گایون دست رو شکمش گذاشت و گفت: من گشنمه

یوبین به حرف جفت کیوتش خندید و گفت: غذات و تموم کن لونای من میتونیم یه دور دیگه هم سفارش بدیم

شب شده بود و همه خواب بودن
یوبین زیر دوش وایساده بود و داشت بدنش و از کف شامپو آب می کشید با باز شدن صدای در تعجب کرد
گایون عادت نداشت موقع حموم بهش بپیونده چون برای این کار زیادی خجالتی بود

به سمت در چرخید و امگا نگاهش و پایین انداخت دیدن بدن لخت زن از پشت به اندازه کافی تحریک کننده بود و حالا دیدن دیکش و چهره جذابش همراه عضله های زیبای شکمش حالش و بدتر میکرد

dahyun I'm the Alpha [ Completed ]Where stories live. Discover now