ببینین کی اینجاست😎
منو دعوا نکنین این پارت طلسم شده بود.
با ویپیان روشن ووت بدین.
اگه توی طول فف غلطاملایی دیدین حتما بهم بگین☂️
نمیدونم چرا کامنت نمیزارین لطفا یکم نظراتونو بگین نیاز دارم ریاکشناتونو بدونم تا بقیهاشو بنویسم و بفهمم چقدر تونستم حسارو درست بیان کنم.پارت طولانیه جبران تاخیر زیاد.
اگه دوست داشتین به بوک وانشاتم Gay Club سر بزنین.این پارت اسمات داره، اگه خوشتون نمیاد فقط رد کنین نه ریپورت.
اول و آخر اسمات [❌] از این علامت استفاده کردم.قراره دیر جواب کامنتارو بدم چون حالم خیلی بده، جدیدا همش مریض میشم فک کنم این یکی دیگه کروناست😑
شرط ووت: 80+
شرط کامنت: 100+﹎﹎﹎﹎⊱warning⊰﹎﹎﹎﹎
٭-Smut-٭" دستترو بده "
" چی؟ "
لیام با کلافگی نگاهش را به اطراف دوخت و سپس به زینی که گیج به او خیره شدهبود نگاه کرد.
" گفتم دستترو بده به من زی."
زین دستهایش را پشت کمرش حلقه کرد و پوست لب پائینشرا کند:
" میبینن لیام."
لیام با اخم خود را به او رساند، به سرعت دستانش را دور کمر زین برد و انگشتانش را میان انگشتان ظریف او حلقه کرد، پیشانیاش را به پیشانی زین فشرد و لب زد:
" خب ببینن زین، بزار بدونن امروز تو مال منی."
کاش هیچ محدودیت، هیچ غرور و هیچ احساس بدی وجود نداشت.
اگر این احساسات نبودند زین با تمام وجود فریاد میزد من همیشه مال تو بودهام.لبخند محوی روی لبهایش شکل گرفت و لیام به آرامی و بیتوجه به نگاه خیره چند نفر لبانش را نوک زد:
" برام مهم نیست بقیه چی میگن، من یهبار مخفی کردم، رها کردم و خیلی بد از دست دادم."
زین چشمان درخشانش را به چشمان لیام دوخت و به نرمی خندید:
" حالا اینارو ول کن، بیا یه چیزی نشونت بدم."
همانطور که انگشتانش در انگشتان زین قفل بود سمت مخالف دوید و زین مجبوراً با او همقدم شد.
همراه لیام میدوید و هیچیک به نگاههای خیره افراد روی خود اهمیت نمیدادند.
زمان میانشان متوقف نشده بود محدود شده بود، محدود به چشمان براق زین و لبخندهای بزرگ لیام.
ESTÁS LEYENDO
𝑫𝒆𝒂𝒕𝒉 𝒐𝒇 𝒍𝒊𝒈𝒉𝒕࿐
Fanficمن با چشمان خود شاهد نابودی نور بودم، دیدم که چگونه در اعماق تاریکی سقوط کرد اما کاری برای نجاتش نکردم. ⁂ایده از گیسندروم ☁︎𝐜𝐨𝐦𝐩𝐥𝐞𝐭𝐞𝐝 ➪𝒔𝒉𝒐𝒓𝒕𝑺𝒕𝒐𝒓𝒚 ➪𝒁𝒊𝒂𝒎 𝒎𝒂𝒚𝒏𝒆 𝒇𝒂𝒏𝒇𝒊𝒄 ✍︎𝑺𝒕𝒂𝒓𝒕𝒆𝒅: 13.4.1400 ✌︎𝑬𝒏𝒅𝒆𝒅: 9.3.1401