. 𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟒 .

51 26 17
                                    

با خوردن نور آفتاب به داخل اتاق پلک هایِ لرزونش رو از هم فاصله داد اما برای باز نگه داشتنشون جونی نداشت .

هنوز هم اثرات الکل تویِ خونش جریان داشت و صداهایِ نامفهومی به گوشش می رسید .

لی بخاطرِ گرمای نور آفتابی که تویِ تختش میزد زیر ملحفه بدنش رو پوشونده بود اما چند دقیقه بعد هم ، ملحفه گرما رو به خودش جذب کرده و گرم شده بود .

-فاک

-صبحتُ میتونی با کلمات بهتری شروع کنی بچه

صدایِ گرفته و بمی که شنید باعث شد لرزشی سرتاسر بدنش رو بگیره

با ندیدن کسی داخلِ اتاقش حدس زد صدایی که شنیده انعکاسِ جوابی تویِ ذهنش بوده .

تویِ بی حس ترین حالت ممکن بود ... مستی از سرش پریده و فقط سردرد ضعیفی به جا گذاشته بود .

با تمام خستگیش دستش رو روی تخت کشید و از جا بلند شد .

پاهایِ سست شدش رو رویِ زمین کشید تا چیزی برای خوردن آماده کنه و بتونه به موقع به کلاسش برسه .

با باز کردن در اتاق بلافاصله سرجاش ثابت شد و نفسش رو تویِ سینه حبس کرد . با دیدن سهون با تیشرتی که عضلات فرم گرفته ، بازو و اندام عضلانیش رو به خوبی نشون میداد مبهوت موند .

سرخی کم رنگی مثل گرد و خاکی که بعد از یک هفته گردگیری نکردنِ خونه روی وسایل مینشست ، گونه هاش رو رنگ زد .

سهون چرخید و با دیدن پسری که هنوز گیج بود پوزخندی زد

-بیدار شدی ؟

شینگ نفس عمیقی کشید و لب پایینش رو میون دندون هاش کشید .

-دیشب نرفتی خونه َت ؟!

حالا میتونست بهتر ببینه ... چشم هاش رویِ دو تا چمدونی که شب قبل اینجا نبود ثابت موند

سهون یک قدم جلو رفت . سرد و نافذ به چشم های لی نگاه کرد

-کمتر از یه ماهِ دیگه اودیشنتِ ... اماده شو و بیا برای صبحونه

لی نگاهش رو از چشم های پسر روبروش گرفت و وسط حرفش پرید :

-از خونه من برو بیرون

و پشت به سهون سمتِ اتاقش راهی شد .

با قدمی بلند خودش رو به لی رسوند و با حلقه کردن انگشت هاش به دور مچش ، اون رو با شتاب سمت خودش برگردوند

-انقدر لجبازی نکن و بیا صبحونتُ بخور تا دیر نشده ... تو به من قولِ یه ماهُ دادی و منم اینجام تا مطمئن بشم بهش عمل میکنی

کلماتی که تویِ ذهنش میچرخیدن و پشت لب هاش حبس کرده بود رو بی هیچ احساسی تویِ صورت لی رها کرد .

گرمای لذت بخش نفس ِش توی صورت لی میزد .

شینگ چشم هاش رو باریک کرد تا از داغی و شوری اشک هایی که غدد اشکیش رو ملتهب کرده و نزدیک به ریزش بودن جلوگیری کنه .

𝐘𝐨𝐮 𝐌𝐚𝐤𝐞 𝐌𝐞 𝐃𝐚𝐧𝐜𝐞Where stories live. Discover now