Let's lose our minds and go fuckin' crazy

4.7K 567 22
                                    

یونگی درست مثلِ جیمین ، پشتِ سرِ اون روی زانوهاش ایستاد و با قرار دادن دیکِش بینِ لَپ های هلوییِ جیمین ، بدون وارد شدن درون حفره ش ، کمرش رو تکون داد و عضوش رو حسابی بینِ اون دو تا تیکه گوشتِ نرم ، مالید و تحریک کرد!

از طرفی هوسوک ، که توی اینجور موارد تا حدودی خشن تر از یونگی رفتار میکرد ، بعد از بوسه ی محکمی که از لب های سرخِ جیمین گرفت ، فکِ اون رو به کمک دستش باز کرد و بعد از اینکه با عضوش به گونه های پسر سیلی های ناچیزی زد ، خودش رو وارد دهانِ جیمین کرد!

جیمین از همین الان هم میتونست تشخیص بده که هوسوک قرار بود خیلی با یونگی متفاوت باشه! پس خودش رو برای هر چیزی آماده کرده بود...

مالش ها و حرکتِ عضوِ تقریبا سخت شده ی یونگی ، در حالی که به کمرش چنگ زده بود و پایین تنه ی اون رو ثابت نگه داشته بود ، بینِ لَپ های باسنش ادامه داشت و باعث میشد برای حفظ تعادلش ، به رون های محکم و عضله ایِ هوسوک چنگ بزنه.

اون مک محکمی به عضو خیسِ هوسوک زد و خواست سرش رو عقب و جلو ببره که هوسوک با گذاشتنِ دست هاش پشت گردنش ، متوقفش کرد و با صدایی که از شهوت کلفت تر شده بود ، گفت:
"فقط بهش مک بزن و زبونت رو روش بکش... دوست دارم خودم سرت رو تکون بدم!"

جیمین چندان متوجه نشده بود. اما بخشی که وظیفه ی خود بود رو با مکیدن های عمیق انجام داد... و همون لحظه بود که هوسوک ، در حالی که سرِ اون رو بین دست هاش گرفته بود ، اون رو به هر جهت و هر طور که دوست داشت روی دیکِش تکون داد و عقب و جلو برد!

جیمین طبقِ تجربیاتِ قبلیش ، اول واقعا ترسیده بود و فکر میکرد قراره سختیِ زیادی رو تحمل کنه! اما هوسوک بارِ دیگه ثابت کرده بود که اون دو نفر با مردهای دیگه فرق دارند...

اون طوری با سر جیمین روی دیکِ خودش تلمبه میزد که بهش لذت میداد... اون عضوِ سخت شده گاهی توی لُپِ راستش ضربه میزد... گاهی توی لپِ چپش... گاهی فقط تا جایی که میتونست توی دهانش فرو میرفت و بی حرکت میموند...

و جیمین میتونست قسم بخوره که جایی از دهانش وجود نداشت که عضوِ خوش سایز و محشرِ هوسوک فتحش نکرده باشه... چرا که اون رو روی تمام دندون هاش و پشت و روی زبونش و هر جایی که قبلا فکرش رو نمیکرد ، حس کرده بود!

حالا صدای مک زدن های پر سر و صداش به عضوِ هوسوک ، با صدای نفس نفس زدن های یونگی از پشت سرش و ناله های تو گلو و خفه ی هوسوک ، با صدای موج های آرومِ دریا ترکیب شده بود...

لحظه ی بعد جیمین تونست عقب رفتنِ یونگی و بعد حضورِ کلاهکِ عضوِ خیسی که تا قبل از عضوِ هوسوک توی دهانِ خودش بود رو ، روی ورودیش حس کنه!

یونگی یک دستش رو دور کمرِ جیمین حلقه کرد و عضوش رو به نرمی وارد سوراخِ اون ، که به لطفِ شیطونی های زبونِ هوسوک به خوبی آماده شده بود ، کرد:
"اووه....شِت... جیـ...ـمین... خدای من... تو... واقعا بی نقصی! عاح... حتی نمیخوام تکون بخورم!"

C🍰ke by the Ocean :::... ✔Where stories live. Discover now