Not so serious, boy, why those feet cold?

4.4K 620 50
                                    

جیمین با حسِ ماساژِ انگشت های یونگی روی یک نیپلش و لب ها و زبونِ ماهرِ اون دورِ نیپلِ دیگه ش ، که گاهی پیرسینگش رو به بازی میگرفت و گاهی بوسه های محکم و دوست داشتنی ای بهش هدیه میداد ، نمیتونست روی کنترل کردنِ بوسه های محشرِ هوسوک روی لب هاش تمرکز کنه!

پس فقط بدنش رو به سینه ی اون تکیه داد و با گذاشتنِ سرش روی شونه ی اون ، اجازه داد هوسوک هرطور که دوست داره ببوسدش و کنترل تک تک بوسه ها رو به عهده بگیره.

دست های لرزون از هیجانش رو بین تارهای مشکیِ موهای یونگی فرو کرد و سعی کرد با نوازش کردن و ماساژ دادنِ پوستِ سرِ اون ، حسِ عالی ای که از سمت اون دریافت میکرد رو جبران کنه.

هوسوک میدونست که هنوز خیلی کارها هست که دلش میخواد با بدنِ اون پسرِ ریزه میزه و دوست داشتنی انجام بده... اما لعنت! اون نمیتونست دست از بوسیدنِ لب های سرخ و درشتش برداره...!

پس بدون متوقف کردن بوسه های ریز و درشتش روی اون لب ها و مکیدنشون بین لب های خودش ، دست هاش رو روی بدنِ جیمین به سمتِ شلوارکِ سبز رنگش سُر داد و با رد کردنِ اونها از کِشِ اون شلوارک ، یک دستش رو بی هوا به بالزِ جیمین رسوند و مشغولِ مالیدن و بازی کردن با اونها شد...
در حالی که انگشت های دست دیگه ش دور دیکِ اون حلقه شدند و به آرومی و با صبر و حوصله باهاش وَر رفتند. جوری که انگار تازه عروسک مورد علاقه ش رو پیدا کرده و حالا حالا ها حاضر نیست همه چیز رو زود تموم کنه!

جیمین به هیچ وجه انتظارِ اون حجم از بی پروا بودن رو نداشت! لعنت... اون دو تا مرد ، برعکسِ خودش ، خیلی بی شرم تر و ماهر تر از چیزی بودند که فکرش رو میکرد! و اون در جواب فقط تونست رون هاش رو به هم نزدیک کنه و خجالتش رو توی ناله های کوچیک و مظلومی که از بین بوسه های لبهای خودش و هوسوک خارج میشد ، بریزه.

"ممم... ههممم... مممم..."

یونگی متوجهِ تک تک کارهای دوست پسرش بود... و اینطور بی شرم بودنِ هوسوک باعث میشد نیشخند بزنه و باهاش همراهی کنه!

پس سرش و دست هاش رو از سینه ی جیمین فاصله داد و با این کار ، تیشرتِ جیمین بلافاصله پایین افتاد و بالا تنه ی پسر رو دوباره پوشوند... و لحظه ی بعد کِش شلوارک جیمین توسط یونگی ، کمی به پایین کشیده شد...!

هوسوک در لحظه متوجه قصد دوست پسرش شد و با رها کردن لب های جیمین از لب های خودش و عضوهای خصوصیِ پسر از انگشت هاش ، بدون خارج کردن دست هاش از اون شلوارک ، دست هاش رو زیرِ رون های اون گرفت و فقط کمی بدنِ سبکِ پسر رو از شن های ساحل فاصله داد...

و یونگی کاملا سریع و فرز ، قبل از اینکه جیمین بتونه واکنشی نشون بده ، شلوارک رو از پاهای اون بیرون کشید و زیرِ اون ، روی شن ها پهن کرد تا باسنِ ژله ای و نرمی که حسابی امروز چشمش رو گرفته بود ، شن های خیس رو لمس نکنه و راحت باشه.

C🍰ke by the Ocean :::... ✔Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora