𝙿𝚊𝚛𝚝 𝟤

2.1K 304 24
                                    

تهیونگ:

من:چیه؟ فکر نمی‌کردی اینجا ببینیم ؟
داشت سعی میکرد به خودش مسلط باشه، رفت و پشت میزش نشست
منو بچه ها وارد اتاق شدیم
_خوب...کیم..برای چی اینجایی؟
من:اومدم ببینم کی جرئت کرده تو پک من همچین کثافت کاری راه بندازه
ریلکس به صندلیش تکیه داد
_کیم، چرا همیشه انقدر عجول عمل میکنی؟من اجازه نامه قانونی دارم
من:میخوای باور کنم اون اجازه نامه ای که راجبش زر میزنی جعلی نیست و همه اون اومگاها با خاست خودشون اینجان؟
از جاش بلند شد و اومد رخ به رخم وایستاد
_معلومه...میخوای برو خودت ازشون بپرس
زل زدم تو چشماش ، میدونستم یه چیزی این وسط درست نیست ولی...چی؟؟
نفس پر صدایی کشیدم
من:باشه بریم میخوام مطمئن بشم
لبخندی بهم تحویل داد و با سر اشاره کرد به بیرون پشت سرش راه افتادیم
این دفعه از یه راه پله خیلی مجلل اومدیم پایین فضا نیمه تاریک بود و چشمک فلشای دوربین چشم رو اذیت میکرد حالم داشت از اون صحنه ها به هم میخورد همه تو هم میلولیدن بخاطرصدای بلند آهنگ رو به کر شدن بودم با اشارم شیومین فیش باندارو در آورد که صدای اعتراض همه بلند شد
ولی هنوز صدای آهنگ ضعیفی شنیده میشد که حدث زدم مال یکی از باندا باشه که هنوز وصله
رفتم و رو سکویی که نزدیک به دیسکو استیج بود وایسادم
سرفه مصلحتی کردم و با صدای بلند شروع کردم به حرف زدن
من:خوب دوستان همتون منو میشناسین قطعا بجز اونایی که به نظر از پک های دیگه اومدن ... من کیم تهیونگ آلفای پک hope moon هستم بر اساس قانون پک من ، امگاها فقط با رضایت کامل خودشون میتونن توی اینجور جاها حاظر بشن پس اول از همه آلفاها و بتا ها برید توی سالن کناری... چان لطفا راهنماییشون کن، کای توام به چان کمک کن...ممنون...خوب اومگاها لطفا به خط وایستید و یکی یکی بیاید جلو
از سکو پریدم پایین و منتظر شدم تاآلفاها و بتاها از سالن خارج شن
پنج دقیقه بعد وقتی خلوت تر شد اشاره کردم تا نامجون و هوسوک همراهم بیان و شروع کردیم به پرسیدن سوال
اکثرا میگفتن با خواست خودشون اومدن و همین قضیه رو مشکوک تر میکرد ، اونایی که تو جواب تردید داشتن یا کلا جواب نمیدادن رو با کمک بچه ها از عمارت خارج کردیم اون عوضی از موقعی که اومدیم پایین یهو قیبش زده بود و معلوم نبود کدوم گوری رفته
بیخیال فکر کردن بهش شدم و به پرسش ها ادامه دادم و رو به همون آجوشی که راه رو بهمون نشون داد کردم
من:آجوشی میشه به رئیست خبر بدی که ما کارمون تموم شده و داریم میریم ...و ...آها بهش بگو چهارشنبه اول وقت تو دفترم باشه وگرنه کل کاسه کوزشو رو سرش خراب میکنم
بعد رو به بقیه کردم
من:ممنون بابت همکاریتون ...بچه ها بریم
داشتیم از عمارت میو مدیم بیرون که با صدای جیغی متوقف شدیم اول فکر کردم اشتباه میشنوم ولی با شنیدن دوبارش دویدم داخل و بقیه هم پشت سرم اومدن ، نامجون مضطرب نزدیکم شد دم گوشم زمزمه کرد
نامجون:ته؟حالت خوبه؟چیشد چرا برگشتی؟
شبیه مسخ شده ها جواب دادم
من:صدای جیغ شنیدم هیونگ
نامجون بهت زده نگام کرد
نامجون:چی؟
بی توجه به سوال هیونگ رو به بچه کردم
من:چان،کای شما برید طبقه بالا رو بگردید ، هوسوک توام با من بیا ، نامجون اینجارو سامون بده، بقیه بچه هام به نامجون کمک کنن
به سرعت با هوسوک شروع کردیم به گشتن
میتونستم صدای هیونگ رو بشنوم که داشت اسممو صدا میزد و ازم میخواست صبر کنم، ولی من در به در نبال کسی بودم که جیغ زده
در هر اتاقی رو باز میکردم خالی بود هرچی جلو تر میرفتیم صدای آهنگ واظح تر میشد تا اینکه رسیدم به یکی که درش قفل بود داد زدم
من:هوسوک هیونگ فکر کنم پیداش کردم
هوسوک بدو بدو خودشو به من رسوند
من:میتونی رمزشو هک کنی؟
سری تکون داد
هوسوک:بسپارش به من
گوشیشو در آورد به همراه یه ماسماسک مربعی که شفاف بود ولی نوشته هاو اعداد سبز رنگی روش بود که هی تغییر میکردن یه کارایی با هر دو انجام داد و بعد از دو دقیقه صدای تیک مانندی از در به گوش رسید
هوسوک:بزن بریم
در رو آروم باز کردم ، اینجام تقریبا عوضاش مثل توی سالن اصلی بود ولی با این تفاوت که انگار همه تو کار بودن
ناگهان دوباره صدای جیغی شنیدیم که با وجود صدای بلند آهنگ خفه به گوشمون رسید
جمعیت رو کنار زدم تا منبع صدا رو پیدا کنم یهو رایحه‌ای به مشامم رسید نفس عمیقی کشیدم...خیلی آشنا بود مطمئن بودم هیچکس از اطرافیانم فورموناش همچین بویی نداره ولی مغزم میگفت آشنا تر از این رایحه هیچ جایی نیست گرگم بی قراری میکرد
با فکری که به سرم زد کل بدنم یخ کرد، ایندفعه با سرعت بیشتری گشتم ولی اینبار دنبال منبع رایحه بودم نه صدا
جلو تر که رفتم چشمم به اومگایی افتاد که چشماش روهم بود و کسی از پشت سر بهش چسبیده بود
ناگهان چشماش رو باز کرد و اینجا بود که نتونستم دیگه روی گرگم تسلطی داشته باشم مطمئن بودم رنگ چشمام تغییر کرده
گرگم فقط یه چیز رو فریاد میزد
جفت

♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
آنایانگهاسه‌یو یوروبون😀
حالتون چطوره؟
اینم پارت بعدی منطق عوضیه من تقدیم به شما ریدرای کیوت
حمایت فراموش نشه
آمییییی سارانگهه🥺💜

𝙼𝚢 𝚋𝚒𝚝𝚌𝚑 𝚕𝚘𝚐𝚒𝚌 (𝚅𝚔𝚘𝚘𝚔)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora