𝑝𝑎𝑟𝑡 1

1.5K 205 80
                                    

tae pov:

تو دفتر فاکیم نشسته بودم داشتم ب کارای شرکت میرسیدم ک صدای در اومد:

_بفرمایید

در باز شد و نحس ترین قیافه عمر 24 سالم اومد داخل:

لارا:اقای کیم یکی میخواد شمارو ببینه

_بگو بیاد داخل

بعد از گفتن حرفم با عشوه( ک کار هر روزشه-_-) چشمی گفتو رفت بیرون و...
بعله، سوکجین اومد باز بره رو مخ بنده-_-

جین:عوی مرتیکه بداخلاق نمیخوای این ملخ عنترو بیرون کنی یکی دیگرو بیاری یا با بیل بیام بزنم فرق سرت؟؟؟؟

_کی؟

#همین جیندا خانووووووم رو میگم.

پوکر نگاش کردم:

#هوی مرتیکه مشنگ اون جوری نگام نکن حالا انگار چی شده.

بعدم چشم غره رفت و نشست رو مبل.
و بنده همچنان خنثی در حال دید زدنش:

_سخنرانیت تمامید کیم.سوک.جین؟

تو دلم فاتحه مو خوندم و:

#مرتیکه بیشور الدنگ گند اخلاق کثافت اشغال!!!!! مگه من مسخره تو جیمینم ک هی اینجوری صدام میکنین هی ( اینجا صداشو نازک میکنه) کیم.سوک.جین کیم.سوک.جین هاااااان؟؟؟؟؟ خیر سرم هیونگ شما دوتا کزخل خرچنگ کله گنده...

_بسه بسه اومدی اینجا مشتی حرف بارم کنی بری که چی بشه مثلا؟ کم سردرد دارم از اون بقول خودت جیندا حالا تو هم اومدی بری رو مخم ک چی؟؟؟؟

یا خدا بدبخت پشماش ریخت:/هممم طبیعیه با این صدا بمی ک دارم تو سرد ترینو اروم ترین حالت ممکن حرف زدم (خود شیفته:|)
اوووفففففففف خدایا.

#هوی ببر پیر برا چی اینطوری حرف میزنی هاااااان؟ خیر سرم هیونگتم احمق جان!!.......

همینطور که پوکر ب دیوار نگا میکردم گوشیمو ور داشتم شماره نامجونو گرفتم بیاد جینو ببره خودم رفتم مخم موند عجباااا.

نامجون:سل...

_بیا این همسر غر غروتو ببر اومده مخمو خورده سردرد گرفتم.

@اوکی اوکی فقط کاریش نداشته باش 5 مین دیگه اون...

#یااااا یاااااااااااا خرررررر شرک من دارم اینجا برا دیوار زر میزنم؟ هن؟ناموصا من چه گناهی کردم یه مشتی احمق گیرم اف-

گوشی رو قط کردم پرت کردم رو میز که جین فهمید اگه خفه نشه الان نامجونش جنازشو میبره. من دست به سینه پوکر داشتم به صورتش نگا میکردم.

_خب؟ میگفتین اقای کیم؟!

با حالت خطرناکی بهش گفتم ک رنگش پرید.

#ام... چیزه... من چی داشت...

*تق تق تتق

*تو دلم:ای مرض الان اونجوری در میزنی فک کردی منم سمتت جذب میشم بعد بیای زیرم که چی حالا:/؟* *( منظورش لاراس:/)

snowball ||𝐯𝐤𝐨𝐨𝐤Where stories live. Discover now