𝑝𝑎𝑟𝑡 6

1.2K 168 117
                                    

writer pov:

همینطور که داشت سمت اتاق میرفت گفت و وقتی داخل اتاق رفت از شوک نتونست ادامه حرفش رو بزنه.....
چیزی رو که میدید رو نمیتونست باور کنه...

(دودودودودودوووووووووووو😌کوکی وارد میشود😌😌

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

(دودودودودودوووووووووووو😌کوکی وارد میشود😌😌. اها کوکی لباس تنشه ولی خودشو قایم کرده😈😂)

_ت.تو کی.... هستی؟

وقتی ته اینو گفت کوکی بیشتر تو خودش جمع شد و جوشش اشکاشو حس کرد...

_میگم کی هستی اینجا چیکار میکنی؟؟؟؟؟
+هق... م. من.... جونگ کو. کوکم... هق... کوکی....

tae pov:

وات؟ این کی بود رو تختم؟؟؟ اصن کوکی کجاست.
وقتی ازش پرسیدم نزدیک بود پخش زمین بشم...

+هق... م. من.... جونگ کو. کوکم... هق... کوکی....

چیییی؟ کوکی؟؟؟؟ نه این نمیتونه اون خرگوش کوچولوی خودم باشه...

*وای خدا.... صداش.... خودش.... همچیش خیلی لطیف و قشنگ بود... ولی خود کوکی کو؟ *

_پ.پس..... کوکی کجاست؟ اصلا کامل بگو تو کی هستی

+ل.لطفا.... بیا ب. بشین ته ته خس. خسته میشی...

ته ته؟؟ وای خدا چرا این انقد کیوت بود.....

_خب...
+من جئون جونگ کوکم.... 20 سالمه و.... هم. همونطور که دیدی من یه هیبرید خرگوشم

اینو که گفت با دستاش صورتشو پوشوند.... ووشششش خیلی کیوت بود.

_خب... تو به من گفتی ته ته..... ولی چجوری فهمیدی اسممو؟

+خب.... از دوستات شنیدم تو این مدت-

_این مدت؟؟

+اره.... اممممم... خودت منو نجات دادی از دست اون روباهه...

چی؟ ینی این بچه همون کوکی خودمه؟

_ا.الان میخای بگی.... تو همون خرگوشی؟

+اره( و دوباره خودشو پوشوند)

_( بغلش کردم)وووووشششششش خدا تو کوکی خودمی

+ا.اره.... ته ته..... خف. خفه شدم

فشار دستمو کمتر کردم ولی هنوز تو بغلم بود

snowball ||𝐯𝐤𝐨𝐨𝐤Where stories live. Discover now