بدون هیچ حرکتی، لب هاشون روی لب هم دیگه بود.
تهیونگ با چشم های بسته، بانی تو بغلش رو میبوسید و کوکی شوکه بدون هیچ حرکتی و با چشم های باز به رو به رو خیره بود.
تهیونگ بعد از مدتی، حلقه دستاشو دور کوکی بیشتر کرد و لباش رو به حرکت در اورد.
کوک هم بعد از حس کردن حرکت لبای ته ته رو لب هاش، چشماش رو بست و سعی کرد با تقلید کردن از تهیونگ، اون هم بوسه رو انجام بده.
لب بالایی کوک بین لب های تهیونگ بود و تهیونگ با لذت مشغول بوسیدن اون تیکه بهشتی بود و با حس کردن بوسه های کوکی کوچولوش که ناشیانه بود، تو گلو خندید و با لذت به بوسیدن لب هاش ادامه داد.
لوهان که شاهد بوسه اون ها بود، با لبخند خواست از اونجا بره که لیا رو دید که چاقو دستشه و داره به سمت تهیونگ میره.(داداش ارام باش ارام=|)
قبل از اینکه هم خودش هم لیا متوجه بشن، تائو مثل جت داخل پرید و از موهای لیا گرفت و اونو به بیرون کلبه برد.(عاشق تائو تو فیکم😎🤣)
کوکی و ته هم بعد از چند دقیقه ای که همو میبوسیدن، با شنیدن جیغ های دختر دست از بوسه برداشتن و کوکی فوری خودشو تو بغل ته قایم کرد.
تائو بعد اینکه دختر رو از عمارت بیرون انداخت خودشو به حیاط رسوند که دید ته کوکی رو براید استایل بغل کرده و همراه لوهان به سمت داخل عمارت میرن.
خودش هم با دو به اون ها رسوند و بعد از اینکه رو مبل نشستن، جین رگباری شروع به خرف زدن کرد:# شلمغزای الدگ خنگ احمق گرازا کجا بودین هاااان؟ نکنه رفتین تولید مثل کنین ولی فورسام هاااان اخه احمقا شما خودتونفتیبابذناببانابلتغمنعیتفیغنلغنبتلاتب
» دمت گرم نام دیگه زیادی رگباری بود
_هوففففف، وای یادم رفت، جین هیونگ بیا گوشای کوکی رو چک کن داره خون میاد
وقتی دید کوکی داره تو بغل میلرزه، بهش نگاه کرد و با دیدن گوشای خونیش، این حرف رو زد و جین هم فوری به سمتشون اومد.
بعد از پانسمان کردن گوشای کوکی، تهیونگ کوکی رو به اتاق برد و با گفتن اینکه استراحت کنه، اونو رو تخت خوابوند.
ولی کوکی دوست نداشت ته ته ازش دور باشه، پس گوشه لباسش رو گرفت و خودشو تو بغلش جا داد.ته هم با لبخند کوکی رو بغل کرد و بعد از اینکه تو ذهنش، برای قرار امشبشون برنامه ریزی کرد به خواب رفت.
the night...
شب بود و تهیونگ بیدار بود و داشت برای قراری که برای خودش و خرگوشش ترتیب داده بود اماده میشد.
کت شلوار مشکی با پیرهن سفیدی پوشیده بود و برای کوکی هم هودی ابی مخملی و شلوار چرمی مشکی اماده کرده بود تا وقتی که بیدارش کرد اون هارو بپوشه.
YOU ARE READING
snowball ||𝐯𝐤𝐨𝐨𝐤
Romanceانتقال داده شده! در حال اپ... کیم تهیونگ، رئیس بزرگ ترین شرکت کره زندگی نچندان جالبی داره و با هیونگ های -به قول خودش-رو مخ، زندگی میکنه. جونگ کوک، هیبرید خرگوش کیوتی که خانوادشو از دست داده و تنهاست. چی میشه اگه جونگ کوک طی یک اتفاقی به خرگوش تبدیل...