1. "یه قتل دیگه،برو کارشو بساز بومگیو"

696 116 26
                                    

با دستای سیاه و بزرگش کاغذ کوچکی را روی میز
گذاشت

بعد از زدن پکی به سیگارش با صدای خش داری گفت

"اینم آدرس؛حواست باشه...بخاطرش کلی کاسب شدم؛مبادا گند بزنی پسر"

پسر دستی به موهای لخت و بلندش کشید و با لبخند
کاغذ را از روی میز برداشت

"خیالت راحت رئیس،من کی گند زدم که این دومیش باشه"

مرد پوزخندی زد و کلاه چرم سیاه رنگش را جابه جا کرد

بعد، از جیب کتش چاقوی کوچکی را بیرون آورد که باعث شد صدای معترض پسر بلند شود

"رئیس...بازم این سلاح بچگانه؟...کی یه تفنگ بهم میدی؟"

"صبر داشته باش،فعلا همین کارتو راه میندازه"

"رئیس...لطفا"

مرد پوف آرامی کشید.هیچوقت نتوانسته بود به خواسته های پسر مو بلند روبه رویش نه بگوید.

اینبار هم مقاومتی نکرد و بار دیگر دست کرد و از جیب
کتش تفنگی را بیرون آورد

"بیا، یادت نره صدا خفه کن رو نصب کنی"

پسر چشمکی زد و تفنگ روی میز را با ذوق برداشت

"چشم رئیس"

درحالی که پسرک مو بلند سوت زنان از اتاق تاریک خارج
میشد صدای بم و خش دارش به گوش رسید

"درضمن،یادت باشه این آخرین باره که به خواستت گوش میدم؛چوی بومگیو"
****
روی موتور کوچکش پرید و دستی به دستکش های چرم سیاه رنگش کشید

بوی خوش دستکش های نو را به ریه‌هایش فرستاد و بعد با صدای خر خری موتور را روشن کرد

پوفی کشید که باعث شد تار موی روی صورتش به پرواز دربیاید

به کاغذ توی دستش نگاهی انداخت،زیر لب زمزمه کرد

"یه قتل دیگه،برو کارشو بساز بومگیو"

بعد شیشه کلاه را پایین کشید و به سمت مقصد حرکت کرد
****
مثل همیشه قدم زدن زیر درخت های برگ ریزان و صدای خش خش زیرپاهایش را به ماشین های پرسروصدا
ترجیح داده بود

ایستاد و یکی از هدفون های سفید توی گوشش را بیرون کشید

نفس عمیقی کشید که باعث شد از خنکی ریه هایش لبخندی بزند

دستانش را از جیب های کوچک و تنگ شلوارش بیرون کشید و به راهش ادامه داد

با هر وزش باد موهای نقره‌ای رنگش تکانی میخورد و اورا بیشتر ذوق زده میکرد

تقریباً نزدیک خانه بود که موتور افتاده‌ای نظرش را جلب کرد
سرش را خم کرد و سعی کرد پشت موتور را ببیند
با دیدن جسم خونی نزدیکتر شد و زیر لب گفت

Mr. NurseWhere stories live. Discover now