سال ها عاشقانه از دور رخ بی همتای تو را ای یار به تماشا نشستم فکرم این بود کِی از آن من خواهی شد دلبر دلبرده سر به هوای من؟
***
[:کمتر نگاش کن پسر اون همونجا نشسته ، قرار نیست جایی بره !
:دلم براش تنگ میشه .
لبخند شیفته ای به پسرکش زد ، نگاه خشمگین و به ظاهر خونسرد نامجون به سمتش برگشت .
:بنظرم بعد این همه تمرین بهتره یکم آب بخوری حداقل ، مسابقه سختی پیش رو داریم و ..داری گوش میدی به حرفام جونگکوک؟
پسر کوچکتر حواس پرت گفت :بیدار شده ، لطفا چند دقیقه تحمل کن دایی زود برمیگردم .(تصور کنید رو صندلیای باشگاهه)
:سلام تهیونگ قشنگم ، خوب خوابیدی نفسم؟
پسر با مشت بسته کمی چشمانش را ماساژ داد و وقتی موقعیت را درک کرد ، خودش را در آغوش جونگکوک انداخت.
:نه اصلا خوب نخوابیدم بغلم نکردی ، همش خوابای وحشتناک دیدم .
جونگکوک با خوشحالی دستش را زیر باسن پسر برد و بالاتر کشید ، سرش را درون گودی گردن پسرک فرو برد و زمزمه کرد : ببخشید قشنگم ، تمرین چند دقیقه دیگه تموم میشه بعد میبرمت و بهت یه نهار خوشمزه میدم هر چی که بخوای!
تهیونگ دستانش را محکمتر دور گردن جونگکوک حلقه کرد ، خواست زیر چانه اش را ببوسد که : هی جونگکوک پسر کجا موندی؟بیا دیگه.
جونگکوک سرش را بالا آورد : منتظرم بمون خرس نرمالوی من .
و این لبخند معصومانه ته بود که در جواب دریافت کرد .
پسر را دوباره روی صندلی نشاند و بسوی نامجون دوید.
نامجون بطری آب سر بازی را بسمت جونگکوک گرفت .
:ممنون نامجون هیونگ.
و دوباره مشت زدن به کیسه بوکس را از سر گرفت .
***
هم اکنون ساعت دوازده و بیست و سه دقیقه نیمه شب یک شنبه بود ، حریف مقابل جونگکوک یک سر و گردن از او بلند تر بود و همچنین عضله های قوی تری داشت ، تهیونگ را با خودش نیاورده بود ، راند دوم بود ، نامجون بطری آبی را دست جونگکوک داد .
:نگران نباش کوک تو میتونی ببریش فقط کافیه ضرباتت مستقیم سمت شکمش باشه !
پسر کوچکتر متعجب و سردرگم مرد را نگاه کرد .
:اما هیونگ اونجوری حرکاتم و تشخیص میده و خیلی زود ناک اوت میشم .(منم همین و میخوام )
:فقط به حرف من گوش بده !ببینم مگه من مربیت نیستم؟
جونگکوک با ناچاری سر تکان داد و با خود فکر کرد نامجون همیشه بهترین ها را برایش میخواهد.
YOU ARE READING
𝒉𝒖𝒈 𝒎𝒆 :)
Romanceاگه یه روزی همه داستان های عاشقانه ، تخیلی و پایانش غمگین شد . اگه یه زمانی همه شکر های دنیا تلخ شد . اگه یه وقتی همه برد هام باخت بشه . اگه یه ساعتی همه دوست دارما، فقط شد تنفر . تو "بغلم کن" ! بغلم که کنی حالم خوب میشه:) کاپل :کوکوی _یونمین _نامجی...