به محض اینکه ازامارت رییس کیم خارج شد،با
زیر دستش که اپارتمان لی جونگ سوک رو زیر
نظر داشت،تماس گرفت.
جونگین:اون مردیکه گفتی،هنوزم اونجاست؟
_بله رییس.
جونگین:خوبه،دارم میام اونجا،باید دستگیرش
کنم.
بعداز نیم ساعت رانندگی جلوی آپارتمان جونگ
سوک بود.
به طرف ماشین همکارش رفت و چند ضربه با
انگشتاش به شیشه زد،مردهم بادیدنش شیشه
ماشین رو پایین کشید.
جونگین پلاستیکی که تودستش بود رو،بهش
داد وگفت:بیا اینارو برات گرفتم.
چندتا ساندویچ و نودل اماده بودن.
_اووه،ممنونم رییس.
جونگین:اون مردی که گفتی کجاست؟
همکارش،باسربه ماشین مشکی رنگی که طرف
دیگه ی خیابون پارک شده بود،اشاره کرد.همه
شیشه هاش دودی بودن ونمیتونست فردداخل
ماشین رو ببینه.
دستبندی که تو جیبش بود،رو دراورد.اسلحش
رو آماده کرد و به طرف اون ماشین رفت.
سهون که تازه تماسش بادنیل روبه پایان
رسونده بود،درکمال تعجب دید که مردی تقریبا
همسن خودش،چند ضربه به شیشه ماشینش
زد.
شیشه رو پایین کشید و با قیافه سوالی به مرد
روبه روش نگاه کرد.
جونگین:خونه شما تو این ساختمونه؟
سهون:نه.
جونگین:پس چرااینجا ایستادی؟
کارت شناساییش رو ازجیبش خارج کرد و روبه
روی چشمان سهون گرفت.
بادیدن اینکه مرد مقابلش یک پلیسه،ابروهاشو
بالاداد.باخودش گفت این دیگه ازکجاپیداش شد
سهون:منتظر کسی هستم اقای کارگاه.
نگاهش رو بی توجه به پلیس کنارش،به خیابون
روبه روش داد.
جونگین درماشین روبازکردو دریک حرکت سریع
به دست سهون دستبند زد.
سهون:هییی...چکار میکنی؟
جونگین:دو روزه منتظر کسی هستی؟شما
بازداشتی اقای محترم.
سهون:وااا....چرا باید بازداشت بشم؟مگه اینجا
ایستادن جرمه؟
جونگین جوابش رو نداد واون رو دنبال خودش
کشید.
سهون:هییی..کارگاه دیوونه...پس ماشینم چی؟
جونگین در ماشین خودش روباز کردو سهون رو
داخلش نشوند،طرف دیگه ی دستبند فلزی که
به دست خودش بسته شده بود،روباز کردو اون
روبه درماشین متصل کرد تا سهون نتونه فرار
کنه.
به طرف اداره رفت تااونجا ازمهمونش بازجویی
کنه.
مرد کنارش که حتی اسمش روهم نمیدونست،
هیچ جرمی مرتکب نشده بود و دراین صورت
جونگین بیشتر از 24 ساعت نمیتونست اونجا
نگهش داره،امیدوار بود طی بازجویی ازش
اطلاعاتی برای سوهو بدست بیاره.
سهون روبه اتاق بازجویی بردو لب تاپش رو
اورد.
بااخم ناشی از دقت،سیستم رو روشن کرد و
وارد سایت مخصوص به ادارشون شد.
سهون با پوزخند خاصی از زمانیکه تو ماشین
نشستن،تاحالا نگاهش میکرد.
اجزای صورت مرد روبه روش روبادقت نگاه کرد.
درعین بامزه بودن،خیلی جذاب بود.بنظرش اون
مردواقعا زیبا بود.
اولین مردی که به چشمش زیبا میومد،همین
کاراگاه بود.
جونگین:اسم؟
سهون:اوه سهون.
جونگین:شماره شناسایی؟
شماره روبراش گفت وجونگین هم وارد سیستم
کرد.
اطلاعاتی که بالا اومدن رو خوند،اوه سهون،26
ساله........
تمام زمانیکه جونگین اون اطلاعات رو ازصفحه
مقابلش میخوند،پوزخندسهون ازصورتش پاک
نشد.
طبق گفته های دنیل،کیم جونمیون هم به دنبال
جونگ سوک بود و سهون احتمال میداد پلیس
رو به روش همون کسی باشه که داره این کارو
برای جونمیون انجام میده.پس یه جورایی اون
دوتا الان همکار به حساب میومدن.
جونگین:یک هفته پیش یه پرواز ازامریکا داشتی،درست چند ساعت بعد ازپروازلی جونگ سوک.
سهون:هوم.
جونگین:چه رابطه ای بااون داری؟
سهون لب هاشو غنچه کرد.
کاملا خونسرد بود،میدونست اون پلیس نمیتونه
زیاد تو این اتاق نگهش داره.باخودش گفت چه
اشکالی داره کمی اینجا استراحت کنه؟
ولی برعکس سهون،جونگین از اون چهره ی
خونسردو پوزخندی که اصلا از روش پاک نمیشد،داشت عصبی میشد،طوری که حس میکرد ممکنه کنترلش رو از دست بده.
جونگین:حرف بزن!
سهون لب های غنچه شدش رو باحالت
چرخشی حرکت داد.
جونگین:چرابعد ازدوازده سال ازامریکا برگشتی
اونم درست بعد از لی جونگ سوک؟
سهون بی توجه به سوالات جونگین،نگاهش رو
تو اتاق چرخوند.
بعد از گذشت نیم ساعت به همین شکل،
جونگین نتونست خودش رو کنترل کنه،مرد رو
به روش رسما جونگین و تمام سوالاتش رو به
پانکراسش گرفته بود وحتی بهش نگاه هم
نمیکرد.فریاد بلندی کشید وبعد از اون لگدی به
پایه صندلی کناریش زد.
سهون باهمون پوزخند و لحن کشیده ای گفت:
جوون!چه جذاب!
با چهره ی برافروخته و درحالیکه ازعصبانیت به
نفس نفس افتاده بود،از اتاق خارج شد.
.................................
YOU ARE READING
Afteryougone
Acción❅¦ɴᴀᴍᴇ : #Afteryougone ❅¦ɢᴀɴᴇʀ : ᴍᴀғɪᴀ.ᴄʀɪᴍɪɴᴀʟ. ᴀᴄᴛɪᴏɴ.ʀᴏᴍᴀɴᴄᴇ.ᴀɴɢᴇsᴛ.sᴍᴜᴛ ❅¦ᴄᴏᴜᴘʟᴇ : ᴋʀɪsʜᴏ.ᴊᴊ.sᴇᴋᴀɪʜᴜɴ ❅¦ᴡʀɪᴛᴇʀ : Aɴɢᴇʟ Sᴀᴍ ⭐🌟خلاصه: باگذشت دوسال ازمرگ رییس وو،سوهو هنوزهم اون رو فراموش نکرده و درتلاشه که انتقامش رو بگیره،چی میشه اگه بفهمه که کر...