بی سروصدا وارد خونه جونگین شد.میدونست
که سه ساعت پیش برگشته و احتمالا خوابیده.
لباس هاش روبایک دست ازلباس های جونگین
عوض کرد و تصمیم گرفت خودش هم کمی
بخوابه.
پنج روز گذشته روی حساب های مالی شرکت
لی جونگ سوک کار میکرد و خیلی کم خوابیده
بود.
نگاهی به جونگینی که با بالاتنه برهنه و به شکم
خوابیده بود،کرد.
لکه های ارغوانی رنگی که خودش روی کمرپسر
بزنزه کاشته بود،هنوز هم روی پوست خوش
رنگش دیده میشدن.
خم شد و بوسه ای روی اون رد ارغوانی کاشت،
صدای خوابالود جونگین تو اتاق پیچید:مردم
ازار بیشعور....
سهون:اوه،بیدار بودی؟
جونگین:بیدارم کردی.
سهون بوسه دیگه ای به کتفش زدواون قسمت
رو گزید.
جونگین:سهون یه جوری میکنمت صدا بز بدی!
سهون:اوهاوه،وقتی نخوابی،خشن میشی
بلوندی!
جونگین:خفه شو.گمشو بزار بخوابم.ساعت چهار
صبحه.
سهون درحالیکه میخندید،کنارش درازکشید:
باشه میخوابم.خودتگفتی میخوای باهام حرف
بزنی.
جونگین باچشمای بسته به طرفش چرخید:گفتم
اطلاعات دوهوانو چک کن،اونم مشکوکه و
میخواد لی جونگ سوکو بکشه.امروزم جونگ
سوک یه مهمون داشت،حس کردم که گفتن
پسرشه ولی رفته بود کتکش بزنه و ازش حرف
بکشه،پس پسرش نمیتونه باشه.
سهون:باشه تادو روز دیگه امادن.
جونگین چیزی نگفت و چشماشو بیشتر بهم
فشرد،ازبچگی عادت داشت اینکاروبکنه تازودتر
خوابش ببره.
سهون:خب حالا....
جونگین:خودم باید خفت کنم؟
سهون:اییش باشه،بخواب اصلا!!
.......................................همراه بایونگ هواوکریس تو اتاق کارش نشسته
بود و به نقشه مقابلش نگاه میکرد.
یونگ:ساختمون شرکت تقریبا داره تموم میشه،
برج شما هم درحال ساخته.
کریس:ساختمونای اطرافش چی؟
یونگ هوا انگشت اشارش رو،روی نقطه ای در
نقشه قرارداد:اینجا یه مشکل داریم،ولی بقیش
طبق برنامه قبلی داره ساخته میشه.
سوهو:این میشه بزرگترین و گرونترین منطقه ی
سئول.
باانگشتش برج درحال ساخت رونشون داد:
واینم میشه بلندترین برج سئول،خونه ی ما.
کریس:Golden moon.
یونگ هوا:اسم قشنگیه.
سوهو:از جینیونگ هنوز خبری نشده؟
یونگ هوا:هیچی،فیلم دوربینارو هم نتونستیم
پیدا کنیم.پاکش کردن.
خدمتکار در زد و وارد شد،بعد ازاحترامی گفت:
رییس،اقای اوه اومدن.
سوهو:بزار بیاد.
بعدازچند دقیقه سهون واردشد و فلش نقره ای
رنگی رو،روی میز مقابل کریس گذاشت.
سهون:اه...کارم تموم شد بالاخره.از اون شرکت
خسته شدم.باید منو ببرین دور دور،اینجا رو
نشونم بدین.
سوهو فلش رو برداشت و درحالیکه بهش نگاه
میکرد،گفت:همه اطلاعات این توعن؟
سهون:درسته،همه فسادهای مالی و پولشویی
های لی جونگ سوک.
کریس:حالا فقط موندن اطلاعاتی که جونگین
میاره.
یونگ هوا که صدای پیام گوشیش بلند شده
بود،بعد ازچک کردنش،بااخم و تعجب واضحی
گفت:سوهو،تی وی رو روشن کن.
کریس:چیشده؟
سوهو تی وی رو روشن کرد.
اخبار داشت کنفرانس مطبوعاتی لی جونگ
سوک رو نشون میداد که یک موضوع عادی بود
اماچیزی که باعث تعجب همشون شد،عکس
جینیونگ بود.
عکسی که ازجینیونگ و جونگ سوکی که
کنارش نشسته،لبخند میزدن و بنظر صمیمی
میومدن.
سوهو:این دیگه چه کوفتیه؟
یونگ هوا:تو مقاله گفته شده که لی جینیونگ
تنها پسر لی جونگ سوک قراره تا اخر این ماه
تحصیلش تموم بشه و به کشور برگرده تا تو
جشن ریاست جمهوری پدرش شرکت کنه.
سوهو:یعنی اون بچه تمام ماه های گذشته مارو
بازی داده؟واقعاازطرف لی جونگ سوک اومده؟
کریس:پس خودش برگشته پیش پدرش؟
سوهو:جه بوم دیوونه میشه،خدایا....
یونگ هوا:ولی این قضیه مشکوکه.
سهون:یونگ هیونگ،میتونم اون مقاله رو ببینم؟
این عکس طبیعی نیست.
سوهو:چیش طبیعی نیست؟کنارهم نشستن.
سهون:شبیه عکسای ادیت شدست،ممکنه
شماهادقت نکنین ولی بنظرم واقعی نیست.
تبلت یونگ هوارو گرفت و نگاهی به متن مقاله
وعکس هایی که ضمیمه شده بودن،انداخت.
نفس عمیقی کشید و کت چرمش رو دراورد.
سهون با سرش به کامپیوتر روی میز اشاره کرد
:از اون سیستم میتونم استفاده کنم؟
سوهو سرشو درتایید تکون داد.
سهون ازجاش بلندشدو پشت سیستم قرار
گرفت.
در اتاق باصدای بدی باز شد و جه بوم باصورت
قرمز و عصبی بهشون نزدیک شد.
جه بوم:میرم اون دوتا عوضی رو بکشم.از همون اولم باید میکشتمش.
سوهو:آروم باش جه.بزار ببینم چه خبره.
جه بوم:چیو ببینی هیونگ؟اون اشغال ازهمه
برنامه هامون خبر داره،حتی میدونه کریس
زندست،مطمئنا تاحالاهمشوبه لی جونگ سوک
گفته.بهتره تا دیر نشده هردوشون رو بکشم.
یونگ هوا:باید ازجونگین بپرسم،احتمالا چیزی
بدونه.
سهون:هووف....هک کردنش زمان میبره.
سوهو:داری چکار میکنی تو؟
کریس:سهون تو این چیزا حرفه ایه،مطمئنا اون
عکسا مشکلی دارن.
........................................
YOU ARE READING
Afteryougone
Azione❅¦ɴᴀᴍᴇ : #Afteryougone ❅¦ɢᴀɴᴇʀ : ᴍᴀғɪᴀ.ᴄʀɪᴍɪɴᴀʟ. ᴀᴄᴛɪᴏɴ.ʀᴏᴍᴀɴᴄᴇ.ᴀɴɢᴇsᴛ.sᴍᴜᴛ ❅¦ᴄᴏᴜᴘʟᴇ : ᴋʀɪsʜᴏ.ᴊᴊ.sᴇᴋᴀɪʜᴜɴ ❅¦ᴡʀɪᴛᴇʀ : Aɴɢᴇʟ Sᴀᴍ ⭐🌟خلاصه: باگذشت دوسال ازمرگ رییس وو،سوهو هنوزهم اون رو فراموش نکرده و درتلاشه که انتقامش رو بگیره،چی میشه اگه بفهمه که کر...