Chapter 13

1.2K 120 120
                                    

به نام خدا

TharnType Story
نویسنده اصلی رمان : MAME
مترجم: SpringE
ادیتور: Mint
X کپی ممنوع X

نکته: کلمات بین 2 تا ستاره، افکار تارن، تایپ یا نو در ذهنشون هستند.

توجه: این چپتر حاوی کودک آزاری و شرح جزئیات آن و به همین جهت، نامناسب برای کودکان و افرادی با روحیه ی حساس است.

چپتر 13: غرق شده در شایعه ها

تایپ فکر میکرد اتفاق خاصی نمیوفته...
فکر میکرد بعد چند روز آبا از آسیاب میوفته و همه چی راحت حل میشه...
فکر میکرد سکوتش جلوی مشکلای بزرگترو میگیره...
فکر میکرد اگه اینجور چیزا رو نادیده بگیره همه چی آسونتر حل میشه...
ولی خب...اشتباه فکر میکرد! اینجور که پیدا بود این قضیه اصلا اونجوری که امیدوار بود پیش نرفت.
وحشتناک بود. اون بیرون همه پشت سرش حرف میزدن... 
پچ پچای پشت سرش تموم شدنی نبود.

***

-هی اونجا رو! این همون پسره نیست که به اون دوتا پی توهین کرده؟
+اوه...پس این همونیه که عکسش همه جا پخش شده؟هه... نچ نچ نچ!چه بچه بی کلاسی.
-به نظرم اونقدراام جذاب نیست!
+آره نیست
-فکر کرده کیه که اونجوری از بقیه انتقاد میکنه؟
+آره دقیقا. یه جورایی براش متاسفم که انقدر نسبت یه این قضیه بی تفاوته!
-باور کنین بچه ها.کارش تمومه.بقیه دیر یا زود حالشو جا میارن.

*اَااااه... حق به جانبای دیوونه! میشه انقدر دماغتونو تو زدندگی بقیه نکنین؟چرا به جاش نمیرین یه کار مفید بکنین؟هان؟*

صبرش دیگه کم کم داشت تموم میشد... اگه بازم حرفاشونو ادامه میدادن پامیشد میرفت همشونو میزد. 

***

چند روز گذشته بود و هنوز یه مشت آدم بیکار از حرف زدن پشت سر تایپ خسته نشده بودن. وضعیت افتضاحی بود. تایپ هر جا میرفت میتونست  صداشونو بشنوه که پشت سرش درگوشی حرف میزدن و وقتی از جلوشون رد میشد بهش بد نگاه می کردن.
تایپ آهی کشید...

*چرا انقدر سخته آدم بخواد تو آرامش زندگی کنه؟ نمیشه بیخیالم شن؟*   

با وجود همه ی اینا تایپ تصمیم گرفته بود هرجوری شده بی تفاوت با این قضیه کنار بیاد.

*خب تهش که چی؟ شکایت و اینا همش بی فایدست.*

تا وقتی که آدمای زیادی از اون دوتا پی تو فضای مجازی حمایت میکردن، اون دونفر هیچوقت از بزرگتر کردن این قضیه دست برنمیداشتن. تازه اسم گروهشونم گذاشته بودن "گروه مبارزه با تنفر و حق زندگی اجتماعی برابر"

همه ی اینا به نظرش مسخره بازی بود ولی خب چیکار میتونست بکنه؟ تایپ نمیتونست از خودش مقابل این لعنتیا تو اینترنت یا دانشگاه دفاع کنه. اون داشجوهای عوضی یه بار پشتش یه سطل رنگ خالی کرده بودن یا وقتایی که حواسش نبود بهش تخم مرغ پرت میکردن. همه باهاش مثل مجرمی رفتار میکردن که انگار یه جرمی علیه بشریت مرتکب شده ولی تایپ هنوزم قصد نداشت باهاشون مقابله کنه.

TharnType Storyحيث تعيش القصص. اكتشف الآن