Chapter 15

2.1K 135 160
                                    

به نام خدا
TharnType Story
نویسنده اصلی رمان : MAME
مترجم: SpringE
ادیتور: Mint
X کپی ممنوع X

☀️🌻

توجه: این چپتر حاوی مطالب جنسی بالای ۱۸ سال میباشد. لطفا و خواهشا اگر سنتون کمتر هستش نخونیدش. من اصلا راضی نیستم.

نکته: کلمات بین 2 تا ستاره، افکار تارن، تایپ یا نو در ذهنشون هستند.

🌻☀️
چپتر پانزدهم: قانون یک اصیل

تارن:"....خب اگه خیلی اصرار میکنی پس...امشب با من میخوابی؟"

*اااااااااااه!!!!!!این دیگه دیوونگیه!!!! *

تایپ با چالش بزرگی رو به رو شده بود. اول از همه  شروع کرد به ریکشن دادن به سوال وسوسه انگیز تارن.

*خب... اگه از من بپرسی جوابش راحته! تنها کاری که باید بکنم اینه که انقدر با مشت و لگدام بهش جایزه بدم که بیوفته بمیره*
تایپ داشت با نهایت عصبانیت تو سرش فریاد میکشید.

*این عوضی چطور جرات میکنه ازم بخواد باهاش بخوابم؟ها؟ روت خیلی زیاد شده عوضی!!*

*بیخیال تایپ... یادت نره که اون پسر خیلی بهت کمک کرده...*

عالی شد!حالا دیگه وجدانشم طرف اون چلغوزو میگرفت!

*یادت نره پسر...تارن نجاتت داد...اون ازت دفاع کرد...همه بد دهنیاتو تحمل کرد...تازه یه جوریم باهات رفتار کرد انگار خدمتکارته...با تمام وجودش هرکاری میکرد که تورو راضی کنه...واقعا نمیخوای درعوض اون همه کاری که واست کرد یه چیزی بهش بدی؟یعنی هیچیِ هیچی؟یعنی حتی به اندازه یه لذت شبانه؟*

بعضی وقتا تایپ خودشم نمیدونست داره با کی دقیقا حرف میزنه!!با وجدان خودش یا یکی دیگه!

*بیخیال تایپ...آدمای گی ام فرقی با دخترا ندارن!همشون تقریبا یه چیزن...فقط یه کوچولو عضله ای ترن...*

تایپ:"خوابشو ببینی."
تارن خندید و گفت:"داشتم شوخی میکردم بابا..."

*عوضی*

تایپ نشست.یه خرده دیگه مونده بود تا هم اتاقیشو از اتاق پرت کنه بیرون.

حقیقتا تارن خیلی اعتماد به نفسش بالا بود. این طرف تایپ با خودش درگیر شده بود اونوقت تارن با اعتماد به نفس تمام همونجوری جذاب نشسته بود رو تختش و دیدن کلنجار رفتن تایپ براش مثل سرگرمی بود.

تارن با پوزخند گفت:"عکس العملت از اون چیزی که فکرشو میکردم خنده دار تر بود!"
تایپ:"هه هه هه!انقدر مسخره بازی در نیار اصلا هم خنده دار نیست."

*تارنِ عوضی خیلی خوش شانسی که خستم وگرنه برای له و لورده کردنت یه لحظه ام درنگ نمیکردم*

TharnType Storyحيث تعيش القصص. اكتشف الآن