Chapter8 Part2

2.2K 192 109
                                    

به نام خدا
TharnType Story
نویسنده اصلی رمان : MAME
مترجم: Mint

X کپی ممنوع X


نکته: کلماتِ بین ۲ تا ستاره افکار تارن/تایپ در ذهنشون هستند.

♡♡♡

• ادامه ی چپتر هشتم: تغییر دیدگاه

تایپ با عصبانیت به خودش توپید *چه غلطی کردی الان احمق؟!*

حرکات خودشو یه جورایی کیوت میدونست با اینکه تمام کاری که میخواست بکنه این بود که محبتای تارنو جبران کنه. همین! گرچه تارن حق نداشت که بخاطر این کارش "کیوت" صداش بزنه. اینکار یه جرم وحشتناک محسوب میشد!

###############

[ چند ساعت قبل تو خونه ی نو... ]

نو:" من غیر از اینکه برات دارو بخرم هیچکاری نکردم. اما تارن برات کلی غذا و چیزایی که فکر میکرد نیاز داری رو خرید. اون به م گفت که این غذاهای مورد علاقه ی تو هستن. من حتی نمیدونستم که تو چه غذایی رو دوست داری."

تایپ:"!!!!"

نو:" وقتی من اومدم تو اتاقت دیدم بیدار شدی و حالت اونقدرام بد نیست. فکر میکردم میدونی هم اتاقیت ازت مواظبت کرده. اوه بیخیال! چطور ممکنه نفهمیده باشی؟"

تایپ ساکت شده بود. حتی متوجه نشده بود که نو داره براش سخنرانی می کنه و در مورد قضاوت های بی جایی که در مورد تارن کرده بود مواخذه اش می کنه.

نو:" تو خودت باعث ایجاد مشکلاتت شدی تایپ. فهمیدم. ازش خوشت نمیاد؟ خب نیاد! اما نمیتونی همینجوری به این سادگی از آدما متنفر بشی فقط بخاطر اینکه گی ان! اگر تارن آدم خوبی نبود تا الان کارت به بیمارستان کشیده بود یا بدتر الان جنازه ات تو اتاق افتاده بود! هوففف! حتی نمیخوام تصور کنم که اگر تارن آدم بدی که توی ذهن توعه بود چه اتفاقی میوفتاد"

تایپ:" اما اون به من گفت که تو از من مراقبت کردی."

[ مینت: پسرم تارن گفت "دوستت" ازت مواظبت کرده نگفت "نو" ]

نو:"نمیدونم چرا اونجوری بهت گفته. درسته. من روز اولی که مریض شدی عصرش اومدم دیدمت. اما فقط یک ساعت اونجا بودم. بعد از اینکه خوابت برد بلافاصله برگشتم خونه"

###############

تایپ در حال دوش گرفتن بود و حرفایی رو که با نو زده بودن تو ذهنش مرور می کرد. قبل از این فکر میکرد از اینکه رفیق خوبی مثل نو داره خیلی خوش شانسه اما نمیدونست که تمام این مدت داشت از آدم اشتباهی قدردانی می کرده.

یه نفرِ دیگه تمام این کارها رو کرده بود... و اون فرد لایق چیزی بیشتر از تشکر بود. جدای از اینکه از اون فرد بیشتر از هر کس متنفر بود.

TharnType Storyحيث تعيش القصص. اكتشف الآن