به نام خدا
TharnType Story
نویسنده اصلی رمان : MAME
مترجم: SpringE
ادیتور: Mint
X کپی ممنوع Xنکته: کلمات بین 2 تا ستاره، افکار تارن، تایپ یا نو در ذهنشون هستند.
چپتر 14 : شکوفایی احساسات کوچیک
ارشد:"اوه...چی تورو کشونده اینجا نونگ کوچولو؟ ها؟"
تارن:"..."
ارشد:"بذار حدس بزنم...میخوای در مورد اون "دوست خوبمون" حرف بزنی درسته؟"جلوی در دفتر دانشگاه، گوشه ی راهرو دو دخترِ سال بالایی داشتن با یه پسر قد بلند لاغر و سفید پوست حرف میزدن. یکی از ارشدا درحالیکه با یه نگاه اغواگرانه به تارن نگاه میکرد و قصد داشت با چشماش یه لقمه چپش کنه.
جذابیت تارن باعث شده بود اون دوتا دختر خشن یه جوری تو صحبت کردن باهاش غرق بشن که انگار وسط رابطه جنسین.
براشون مهم نبود چجوری به نظر میرسن. داشتن با دیدن شونه های پهن و سینه تراشیده تارن از هم میپاچیدن و انگار اصلا هم براشون اهمیتی نداشت که شاید تارن با اون پسری که تا الان داشتن باهاش دعوا میگرفتن آشنا باشه.راستی اسم اون پسره اصلا چی بود؟
آهان تایپ بود...
حالا هرچی... فعلا اون اصلا مهم نبود.اگه میدونستن همه ی اونایی که الان طرف اون پسر بیچاره رو میگیرن چقدر دلشون میخواد بزنن لهشون کنن، از مدرسه فرار می کردن.
تارن با مودبانه ترین روشی که بلد بود گفت:"من هم اتاقی تایپم. یه خواهشی ازتون داشتم پی."
ذهن تارن پر بود از تصویر کسی که بیشتر از هر کسی از خودِ تارن متنفر بود ولی بازم...تا اینجا اومده بود و میخواست کمکش کنه.
تارن این چند روز اخیر هیچ دخالتی تو این کار نکرده بود. نه بخاطر اینکه بخواد از دردسر دور بمونه! بلکه داشت دنبال دلیل آشفتگی تایپ که تمام این مدت داشت آزارش میداد میگشت تا اینجوری بتونه مشکلشو از ریشه حل کنه و اونو کامل از این مخمصه نجات بده. در حالی که در حال حاضر تایپ بیش از هرکسی از تارن متنفر بود.
صدای تایپ بی وقفه تو سر تارن میپیچید که میگفت:" ازت متنفرم... واقعا ازت بدم میاد...! از تو و آدمایی مثل تو بدم میاد...!"
تمام حرفای تلخش، گریه هاش و عذاب و دردی که تایپ اون شب برای تارن بازگو کرده بود، به تارن ضربه ی سختی زده بود و ازوشب مدام تو ذهنش یادآوریشون میکرد و هر بار انگار یه خنجر تو قلبش فرو میکردن!
برای همین تارن تصمیم گرفته بود بصورت جدی با این قضیه برخورد کنه. دیگه نمیتونست بشینه و ببینه که هم اتاقیش داره هرساعت و هر دقیقه مورد آزار و اذیت بقیه قرار میگیره... دیگه دلش نمیخواست هیچوقت اون صحنه ای که تایپ گوشه اتاق کز کرده بود و با درموندگی زیاد به خودش پیچیده بودو ببینه.
أنت تقرأ
TharnType Story
Romanceترجمه داستان اصلی تارن تایپ نویسنده اصلی: Mame مترجمین: Mint, SpringE ویراستار و ادیتور: Mint