قسمت چهل و یکم و چهل و دوم(آخر)

97 16 20
                                    

قسمت چهل و یکم

جلو رفتم و گفتم

-منم همراهتون میام.

چانیول هیونگ مخالفت کرد

-بهتره برگردی خونه. مادر پدرت برگشتن.

سر تکون دادم

-میدونم. ولی بودن تو اون خونه وقتی سهون نیست، خیلی خفقان آوره. تازه اومونی هم نیست.

خانم پارک یه قدم به سمتم برداشت.

-ولی اگر برگردی، پدرت دیگه بهت اجازه نمیده که...

حرفش رو قطع کردم

-میدونم. مهم نیست. به هر حال که دیگه سهون اینجا نیست.

نفس عمیقی کشیدم و بدون توجه به اونا، به سمت ماشین یولی هیونگ رفتم. در جلو رو باز کردم و نشستم. شاید داشتم دیوونگی میکردم ولی مهم نبود. به هر حال فعلا نمیتونستم از ییفان گه بخوام من رو هم با خودش ببره و بهترین راه این بود که برگردم عمارت. پدرم مطمئنا به خاطر سرکشیم و رابطه ام با یه پسر ناراحت میشد و به عنوان تنبیه، منو برمیگردوند چین.

 و خب...برای رسیدن به سهون این راه آسونتر بود. البته اگر همه چیز همونطور که برنامه ریزی کرده بودم پیش میرفت.

چانیول هیونگ پشت فرمون نشست و بعد از روشن کردن ماشین، پرسید

-واقعا میخوای برگردی؟

مصمم سر تکون دادم

-آره.

هیونگ ماشین رو راه انداخت و گفت

-امیدوارم پشیمون نشی. من میتونم تورو از دست مادرت فراری بدم ولی پدرت نه.

دستی به موهام کشیدم و به جاده خیره شدم.

-ایندفعه فرار نمیکنم. میخوام برگردم چین.

هیونگ کوتاه خندید

-آه من احمق رو ببین! فکر کردم میخوای از سهون بگذری. نگو نقشه داری از راهی بجز قاچاق از مرز رد بشی.

پوزخند زدم

-گذشتن از جونم راحت تر از گذشتن از سهونه، هیونگ. مطمئن باش من حماقت نمیکنم.

هیونگ سر تکون داد و پشت سر ماشین ارباب به سمت عمارت روند.

تمام راه رو به سهون فکر میکردم. اینکه الان مطمئنا بیدار شده و تعجب کرده یا حتی ترسیده. مطمئن بودم ییفان گه مراقبشه چون بهم قول داده بود ولی سهون گاهی اوقات غیر قابل پیشبینی میشد. میترسیدم دیوونگی کنه چون اونجا من نبودم تا آرومش کنم.

به ییفان گه گفته بودم برام از وضعیت سهون نامه بفرسته چون میدونستم امکان اینکه از چین بهم زنگ بزنه وجود نداره و حالا داشتم له له میزدم تا اون نامه سریعتر بهم برسه. مطمئنا تو جوابش بهش میگفتم که به سهون بگه دارم برمیگردم چین تا یکم آروم بگیره. البته اگر هنوز ازم متنفر نشده باشه.

Hello. I am the cherry freezie... 🍒❄Место, где живут истории. Откройте их для себя