جونگکوک نگاهش رو توی سالن کوچک خونه چرخوند، دیوار ها رنگ صورتی ملایمی داشتن و طرح های جالبی روی اونها کشیده شده بود که زیبایی این خونه رو چندبرابر میکرد، پسر سرش رو به سمت میزی که کنار اتاق بود برگردوند، با دیدن تعداد زیادی ظرف های کوچیک و پر از رنگ های مختلف، گفت:
_رشتهت نقاشیه؟رزی همونطور که قهوه رو روی میز میذاشت، لبخندی زد و زمزمه کرد:
_نه، هم اتاقیم رشتهش نقاشیه، من موسیقی میخونم.
سرش رو تکون داد و دکمه ی اول پیراهنش رو باز کرد،نگاهش رو به رزی داد و گفت:
_یکم سردرد دارم، قرص آرامبخش یا همچین چیزی داری؟رزی نگاهش رو به گیتارش داد و زمزمه کرد:
_نه من معمولا از این چیزا برای خوب شدن سردردم استفاده نمیکنم...
پسر بزرگتر که حالا کنجکاو شده بود با تعجب گفت:
_چیکار میکنی؟
_گیتار میزنم و آهنگ میخونم.
_پس برام بخون...جونگکوک با صدای دورگه ای زمزمه کرد و نگاهش رو به چشم های عسلی دختر کنارش داد.
لبخند کمرنگی روی لبهای دختر نشست، سرش رو تکون داد، از جاش بلند شد و به سمت گیتارش رفت. بعد از برداشتنش، دوباره به جای قبلیش برگشت. کنار جونگکوک نشست و گفت:
_ممکنه از صدام خوشت نیاد پس...
_مطمئنم خوشم میاد!رزی سرش رو تکون داد و شروع کرد به نواختن سیم های گیتار.
I thought that you'd remember, but it seems that you forgot
من فکر میکردم که یادت میمونه، ولی به نظر میاد که فراموش کردیIt's hard for me to blame you when you were already lost
برام سخته تورو مقصر بدونم وقتی خودت رفتیOh, yeah
اوه، آرهI'm tired of always waiting
خسته شدم از این که همیشه منتظر بمونمOh, yeah, yeah
اوه، آره، آرهI see you changed your number, that's why you don't get my calls
میبینم که شماره ات رو تغییر دادی، به همین دلیله که به تماسهای من جواب نمیدیI gave you all of me, now you don't wanna be involved
من همه خودم رو به تو دادم ... و حالا تو هم نمیخوای درگیر من بشیOh, yeah, yeah
اوه، آره، آرهI really gotta face it
من باید با واقعیت روبرو شمOh, yeah, yeah
اوه، اره، ارهI just wanna be the one
من فقط میخوام که برای تو خاص باشمBut to you we're already done
ولی برای تو ما تموم شده بودیمTell me, why'd you have to hit and run me?
بگو به من، چرا به من آسیب زدی و رفتی؟Now I'm all alone, cryin' ugly
حالا من تنها هستم و تلخ گریه میکنمYou broke my heart just for fun
تو فقط برای تفریح قلب منو شکستیTook my love and just left me numb
دل منو بردی و بدون هیچ احساسی ولم کردی...رزی با حس گرمای دستی روی بازوی برهنهش با تعجب نواختن رو متوقف کردن و به سمت جونگکوک برگشت و زمزمه کرد:
_چیشد؟ انقدر بد بود؟
پسر بزرگتر سرش رو بالا آورد و با چشم هایی که غمگین به نظر میرسیدن، لبخند تلخی زد و گفت:
_نه... واقعا خوب بود.
_پس... چرا...
YOU ARE READING
Jungle Ball | Vkook, Sope [Completed]
Fanfictionجمع کردن یک تیم والیبال به مربی گری جکسون وانگ، که از قضا دوتا از بازیکن هاش به طور اتفاقی گذشته ی خاصی باهم داشتن و این مسلما در روند برنامه هاشون تاثیر خواهد داشت. Name: Jungle Ball 🏐 Couple: Vkook, Sope Writer: Sequoia & Sylvie & Tony Genre: Sm...