𝐏𝐚𝐫𝐭14

225 37 83
                                    

' پسوردهای امنیتی‌شون غیرقابل هک کردنه! '

'" چیکار کنیم قربان؟ "'

' شده هزار بار امتحان کنید ، ولی رمز اون‌کوفتی رو در بیارید . '

کلاه کاسکت‌ش رو روی میز گذاشت و به سمت‌ش رفت .

" چه اتفاقی افتاده؟ "

به سرعت برگشت و نگاه کلافه‌ش رو بهش داد .

' ساعت انتقال بارشون رو معلوم کردن ، ولی هنوز نتونستیم وارد سیستمشون بشیم .'

****

چونه‌اش رو گرفت و به سمت خودش کشیدش .

" خوشحال باش . امشب ممکنه یک ارباب گیرت بیاد ."

Chan

با چهره‌ای اغشته به خشمی که بدون‌اراده خودش   درون وجودش ریشه کرده بود ،  به فلیکسی که تو بغل ای ام  جای برای خودش پیدا کرده بود ، زل زد . چرا دلش میخواست اون جای ای ام باشه؟ .

" چان به خودت بیا تو همیشه میبینی‌ش میتونی یک روز دیگه بغل‌ش کنی ."

مدام سعی میکرد ، با این‌حرف خودش رو اروم کنه ، ولی نمیشد .

" اه بسه دیگه! شبیه این تازه عروس ها شدین . خوبه یک هفته پیش همدیگه‌ رو دیدین . "

با خنده دست‌ش رو از روی شونه فلیکس برداشت و به سمت‌ت حرکت کرد  .

' ایگو ، اگه میدونستم دونسنگ عزیزم حسودی‌ش شده اون رو هم بغل میکردم خب . '

" نزدیک نشووووو . کی گفته حسودیم شدهههه؟ "

با سرعت کمی شروع به دویدن کرد .

' وایسا ببینمممممم . '

" بیبی من اجازه دستمالی شدن بدنم رو به هرکسی نمیدم "

****

درحالی که داشت به موش و گربه بازی هاشون میخندید چندتا دونه پاپ کرن‌ش تو دهن‌ش جا داد .

' بیبی منم یا توووووووو؟! '

"' خب معلومه تووووو . نکنه انتظار داری من با این قد و هیکلم باتم باشممممم؟ "'

' فقط وایسا تا نشونت بدم کی باته دلبندممممم '

" ما با کیا اومدیم بیرون. اقا من این هارو نمیشناسمممم. "

بالاخره کم اوردن و درحالی که نفس نفس میزدن بهش نزدیک شدن و خودشون رو روی مبل انداختن .

' نوه عمه خواهر مادربزرگ بچه بابا ی من بود ما رو با پرده سینما اشتباه گرفته بود؟ '

" فقط داشتم به این پی میبردم ، که استعداد درخشانی تو دلقک سیرک شدن دارید . یونو؟"

𝐏𝐮𝐥𝐬𝐞 𝐎𝐧 𝐭𝐡𝐞 𝐫𝐢𝐬𝐞 Where stories live. Discover now