Chan
به فرد رو به روش زل زده بود . احساس شرمندگی میکرد .
'چانا چانا چاناااااا ، اه....تو لیدر گروهی و تا الان هزاران اتفاق افتاده . خواهش میکنم یکم بیشتر حواست رو جمع کن و روی کارت متمرکز شو '
" عذر میخوام . از این به بعد حواسم رو جمع میکنم اقای پارک "
• • • •
'نمیخوای کاری کنی؟!'
"تا وقتی نشونهای گیر نیاریم نمیتونیم الکی راه رو ادامه بدیم "
سرش رو پایین انداخت و صدای بغض الودش رو ازاد کرد .
'خیلی ظالمی کریستوفر'
دستش رو زیر چونهاش گذاشت و سرش رو بالا اورد.
" ظالم نیستم لی فلیکس . باور کن واسه من هم به همون اندازه ای که برای تو سخته ، طاقت فرسا هست."
اشک روی گونهاش رو پاک کرد ، سرش رو نزدیک تر برد و به چشم هاش زل زد .
"ولی.....بهت قول میدم پیداش کنم . "
LINA
محلول AB رو با محلول CF ترکیب کرد .
بعد از در اوردن نتیجهاش کلاهش رو در اورد و به سمت میکروسکوپ رفت .
مقداری از محلولی که بدست اورده بود رو روی سلول مرده ریخت .
با دقت تمام بافت های سلول رو چک کرد .
ولی بخاطر نتیجه تکراری دوباره خشم وجودش رو گرفت .
تمام محلولاتی که تا الان درست کرده بود رو به سمت دیوار پرت کرد و جیغ بلندی کشید .
' چیشد؟! '
" هزارتا محلول رو باهم ترکیب کردم ولی هیچ کدومشون روش اثر نمیکنههههه...اینطوری بخوایم پیش بریم هیچ وقت به اون فرمول لعنتیی نمیرسیممممم . "
' اینقدر زود تسلیم نشو لینا! یادت نمیاد بار اول چند سال طول کشید تا اون رو درست کنیم؟! '
" اون زمان ما جک رو رو داشتیم! نبود الانش مساوی با نداشتن هیچ چیز کوفتیهای ، بفهمممم."
Jisung
بخاطر سوز سردی که به بدنش سیلی میزد ، پاهاش رو تو شکمش جمع کرد .
لب های خشک شدهاش رو اروم باز و بسته میکرد ولی هیچ صدایی ازشون خارج نمیشد .
VOCÊ ESTÁ LENDO
𝐏𝐮𝐥𝐬𝐞 𝐎𝐧 𝐭𝐡𝐞 𝐫𝐢𝐬𝐞
Romanceپاهاش به تندی از هم سبقت میگرفتن، از کوچههای زیادی میگذشتن. برای مسبب نشدن، توی رسیدن اونها به هدفهایی که داشتن، تمام نفسش رو نگه داشته بود. جسمش، روحش و حتی ذهنش، توی بازی مرگباری گیر افتاده بود. بازیای که در نهایت همهی اونها رو به بادهای...