"دریاچه ارواح"
جئون جونگ کوک ، شاهزاده ی خوناشام ها برای درک اتفاقاتی که اخیرا افتاده به بعد و سرزمین جدید و ناشناخته ای پا میزاره تا بفهمه قضایا از چه قراره ، این اخرین نصیحت دوست قدیمیش ، هارکات بود!از الان به بعد اون باید به تنهایی به جنگ بزرگترین دشمنش میرفت که از شانسش ، بهترین دوستش بود .. هی ... پارک جیمین؟ چه حسی داره دشمنی با جئون جونگ کوک ، کسی که بهترین دوست بچگی تو بود؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
-Writer
توی حموم نشسته بود و گریه میکرد ، اگر بخوایم فلش بک بزنیم و به طور کلی اتفاقات اخیر رو دوره کنیم ، میتونین بفهمین چرا.
۱ - اون یکی از دوستاش رو بی دلیل کشته بود ، کیم سوهو ... خب .. الان که فکر میکرد سوهو هیچ گناهی نداشت ، فقط احمق و معتاد بود ..۲ - شاهد مرگ یکی از دوستاش بود ، اون و هارکات شاید مدت زیادی دوست نبوده باشن ، ولی کوک اونو مثل جین دوست داشت ، و الان؟ هارکات بخاطر نجات جون کوک مرده بود!
۳ - دشمنی که همیشه ازش نفرت داشت ، بهترین دوستش بود .. پارک جیمین ، کسی که بهترین خاطرات رو باهاش داشت ، از الان با نفرت تو چشماش نگاه میکرد ، و بدتر از اون .. دستینی(سرنوشت) تایین کرده بود که این نبرد فقط یه زنده داشته باشه
ینی یا باید جیمینو میکشت
یا بدستش میمرد ...۴ - الان جنگ عظیمی شروع شده بود و در محدوده ی جنگل های بین دو سرزمین ، تماما جنگ بود
۵ - اخیرا تهیونگ همش درگیر بود و رابطش با اون شده بود در حد احوال پرسی که تهش با *من خستم کوک* یا *کار دارم بعدا میام پیشت* تموم میشد.
ذهن کوک خیلی درگیر بود ، پس بهش حق بدین بخواد زیر دوش حموم بشینه و گریه کنه ....
یکم با خودش فکر کرد ، چرا جیمین باید به این راه کشیده میشد؟ اون حرفایی که زد چه دلیلی داشت؟
فلش بک🎀
+ جیمین؟ چرا .. چرا تو؟
* چرا من؟ جدی میپرسی کوکی؟ این خواسته ی خودت بود
+ من هیچ وقت همچین چیزی نخواستم
* چرا خواستی ، من یادمه ، اون روزی که به دوستیمون خیانت کردی ، بطور غیر مستقیم گفتی که میخوای
+ من هیچ وقت به دوستیم با تویی ک بهترین دوستم بودی خیانت نکردم و نمیکنم
* پس چرا این نقشه هارو ریختی ؟
+ کدوم نقشه؟
* فک کردی من نمیدونم تو و تهیونگ از اول همدست بودین؟ فک کردی نفهمیدم تو و استاد کیم از اولش دشمنیتون تو کلاسا الکی بود؟ جونگ کوکا من همچیو میدونم
أنت تقرأ
𝐌𝐲 𝐯𝐚𝐦𝐩𝐢𝐫𝐞 𝐥𝐨𝐫𝐝❥
أدب الهواة"لبخندی زدم ، شاید زندگی جدیدم همچین هم بد نبود .. توی سیرک عجایب ، پیش آدمهای باحال با قدرتای خفن .. زندگی خوناشامی ..با وجود تهیونگ .. احتمالا این زندگیم رو بیشتر از قبلی دوست داشته باشم. دستیار تهیونگ بودن .. دستیار یک خوناشام .. " ژانر : فانتزی...