دلش از رد شدن توسط پدرش گرفته بود انقدر در افکار غمگینش غرق شده بود که متوجه نزدیک شدن دو مرد ناشناس و چوبی که محکم در سرش خورد ، نشد .
با برخورد چوب به سرش آخ خفه ای گفت و بیهوش روی زمین افتاد ...
__________♤♤♤♤__________
وانگ ییبو به خیابان خالی از ماشین نگاه کرد ... فکرش رو هم نمیکرد دو ساعت تمام راه برود
با لرزش گوشی دوباره اخم کرد تا الان حدود سی بار تماس ژان رو رد کرده بود و به پیام هایی که ژان بهش داده بود بی توجهی کرده بود
حوصله ی خودش رو هم نداشت چه برسد به شخص دیگری حتی اگر ژان باشد
آهی کشید و به طرف خانه راه افتاد ... حس میکرد دایی عزیزش از روی ترحم سرپرستی او و هایکوان رو پذیرفته
مطمئن بود این حس درستی نیست ولی بازهم ذهنش به طرف همین موضوع کشیده میشد
به خانه که رسید با ژانی که خشمگین بهش نگاه میکرد مواجه شد ... بدون توجه به ژان تنه ای بهش زد و وارد خانه شد
+بقیه کجان ؟
-نگران ژوچنگ بودن ... بردنش بیمارستان
+بیمارستان ؟
سرد پرسید ولی قلبش محکم میزد ... فکر اینکه اتفاقی برای برادرش افتاده باشد باعث میشد حالش از نگرانی و استرس بد شود
-اره ... وقتی برگشت سرش خونی بود
+چرا همه رفتند ؟
سوال های زیادی داشت ولی ترجیح داد سکوت کند و ذهنش رو خفه کند
" سرش خونی بود ؟ چرا ؟ حالش خیلی بد بود ؟ اسیب دیگه ای هم دیده بود ؟ کاش زودتر می امدم . یعنی تقصیر همون؟"
ژان با اخم بهش خیره شد
-چرا جواب تماسمو نمیدادی ؟
+چون نمی خواستم ... می خواستم تنها باشم
+نگرانت شدم ییبو ... بعد اینکه ژوچنگ با اون حال برگشت نگران تو ...
ییبو با عصبانیت به طرف ژان برگشت ...
نمی خواست این حرف رو بزند ولی زد ... شاید دلیلی که نباید موقع عصبانیت حرف زد .. همین باشد+نگران شدی ؟ همش تقصیر توعه اگررر تو نمی خواستی دوباره پرونده به جریان بیفته نه چیزی از اون گذشته ی مزخرف معلوم میشد نه ژوچنگ حالش بد میشد و نه توووو نگران من میشدی ... الان نیازی به نگرانی کوفتی تو ندارم نیاز به یکم عاقل بودنت دارم ... وقتی رهات کردن توهم همه چیز رو فراموش میکردی ... نمی تونستیییییی
ژان سکوت کرده بود ... میدانست ییبو عصبانی است ... می دانست این حرف هایی نیست که ییبو در حالت عادی بزند ولی ... همیشه حس میکرد اشخاص موقع عصبانیت حرف هایی که میزنند از ته دلشان هست
YOU ARE READING
power(bjyx)✔️
Fanfiction•پایان یافته ●برگشتم ولی کسی قبولم نداشت برگشتم ولی دیگه عضوی از خانواده نبودم ●کاپل : ییژان ●تاپ : ییبو ● تعداد پارت ها : 18 ●پایان : هپی اند ●○کانال : windflowerfiction○● ●TOP : wang yibo ●BOTTOM : xiao zhan