جیمین سعی کرد صبحونهش که شامل جو دو سر و آب سیب میشد رو فرو بفرسته. هیچ اشتهایی نداشت. چندین مسئله توی ذهنش سنگینی میکردن: پیروزی که باید بهش دست پیدا میکرد تا دوباره بتونه یونگی رو ببینه، ماهیتِ خانوادگیش، چیزی که داره و چیزی که آرزو میکرد داشته باشه.
یک هفته میشد که با یونگی حرف نزده بود. تنها کاری که تونستن انجام بدن، نگاههای کوتاه و دردناکی به هم با حضور اقیانوسی از آدمها بینشون توی سالنِ بزرگ بود. با این حال، جیمین هر روز انتظارش رو میکشید. یونگی رو پیدا کرد؛ نگاهشون توی هم قفل شد، اما فقط برای یک ثانیه. بیشتر از اون میتونست وسوسهکننده باشه. یکیشون باید اونجا رو ترک میکرد و بین سینیهای پُر و رداهای رنگارنگ ناپدید میشد. این بار نوبت یونگی بود که رو برگردونه و بره.
بدن جیمین درد گرفت؛ نه مثل اون درد جدایی اتصالش با جادوگر، این درد فقط... انسانی بود. امکانش هست دلتون برای کسی انقدر تنگ بشه که توی دنیای بدون جادو، درد بکشید؟ همچین چیزی وجود داره؟ پسر حسش میکرد.
«جیمین؟» تهیونگ با صدا کردنش اون رو به واقعیت، یعنی دور میز به همراه همتیمیهاش برگردوند.
«نظرت راجع به آرایش تیمیمون چیه، پسر؟» وونهو پرسید.
اوه، درسته، اتفاق جدید.
تونسته بودن وونهو رو به عنوان جایگزین یونگی قانع کنن. در واقع کارِ تهیونگ با اون شخصیت جذابش بود. این جادوگر قرمز یکی از بهترینها تو دنیا بود، قهرمان چندین و چند سالهی بتلدام.و حالا تهیونگ تونسته بود این پسر قد بلند و عضلهای رو توی تیم بیاره. با حضور وونهو، برای تیم هفت نفرهی فوقالعادهشون حسابی ذوق داشت، از هر رنگ یک جادوگر. وونهو قرمز، هوسوک نارنجی، تهیونگ زرد، سوکجین سبز، جونگکوک آبی، نامجون بنفش و جیمین هم سیاه.
این ترکیب انقدر برای جادوگر قرمز جذاب بود که حاضر شد به گروهی که شانس برد کمتری داره بپیونده.وونهو چونهشو خاروند، دوباره نیشخند زد و جیمین مطمئن بود که صورت هوسوک رنگ گرفت. «پارسال گاتسون از آرایش جعبهای استفاده کرد؛ دو تا احیا کننده گوشه، سه تا تخریبگر وسط و دو تا تانک جلو. این لعنتی خیلی خوب جواب داد. حس میکنم امسال قراره مقلدهای زیادی داشته باشه.»
«پس ما باید آرایشی انتخاب کنیم که بتونه شکستش بده.» جیمین گفت.
«آره.» وونهو ادامه داد. «ولی خودِ گاتسون احتمالا با آرایش جدیدی حضور پیدا میکنن تا رقبای قبلیشونو شکست بدن، دقیقا مثل ما. ولی خب ما باید یک قدم جلوتر باشیم.»
«وقت کافی برای یاد گرفتن دو تا آرایش مختلف نداریم. ما به سختی با هم لینک شدیم و این کار تا ابد طول میکشه! رقابت دو هفتهی دیگهس.» نامجون هوفی کرد.
STAI LEGGENDO
Chronicle Black [Yoonmin]
Fanfiction「Chronicle Black 🎴」 𖦹 Yoonmin 𖦹 Fantasy, Romance, Smut 𖦹 Translator: Nelin 𖦹 Writer: Centristy جیمین توی "آکادمی هفت" پذیرفته شد؛ جایی که هر فرد بر اساس تواناییها و مهارتهاش، جزو یکی از دستههای قرمز، نارنجی، زرد، سبز، آبی و یا بنفش قرار میگ...