"اینجان"
مینهو درحالی که از لای پرده به بیرون خیره بود رو به جیسونگی که روی تخت داشت با گوشیش ور میرفت گفت و جیسونگ با گفتن "اوکی" گوشیشو خاموش کرد و صاف نشست.
مینهو با انگشتاش موهای پسر که بخاطر دراز کشیدنش بهم ریخته بود رو مرتب کرد و پسر لبخند بزرگی رو بهش زد که گونه هاشو برجسته تر کرد.
"دلم برات میسوزه از الان"
مینهو یهویی گفت که باعث تعجب پسر شد و با چشمای گرد شده پرسید.
"چرا""لپات"
چندباری پلک زد و با انگشت اشارش لپشو لمس کرد و خاروندش و گیج تر از قبلش پرسید.
"لپام؟"
سرشو بالا و پایین کرد و کوتاه گفت.
"قراره همیشه قرمز باشن"
"چطور؟"
پسر بزرگتر نیشخندی زد و با انگشت شصت و اشارش لپشو گرفت و کشید که اخ جیسونگ به هوا رفت.
"نکش اقا نکش!!"
با دیدن تقلا هاش لپشو ازاد کرد و پسر سریعا دستشو روی محل قرمز شده گذاشت.
"درد داره..."
"مگه منمیگم نداره؟"
درحالی که لپشو ماساژ میداد و اخم ریزی بین ابروهاش ایجاد شده بود که بنظر مینهو هزار برابر کیوت ترش کرده بود زیر لب کلمه ی "وحشی" رو زمزمه کرد و باعث تعجب مینهو شد.
"خوب داره روت بهم باز میشه"
همراه با بالا انداختن ابروش به نشونه ی سوال پرسید و متقابلا جیسونگ با پررویی ابرویی بالا انداخت و حق به جانب گفت.
"کجاشو دیدی"
با صدای در هردو به سمت در برگشتن. خودشو سریعا جنع و جور کرد و با صاف کردن صداش و گفتن "بفرمایید"اجازهی ورود به فردی که قطعا میدونست کیه داد.
"سلام اقای هان"
مردی به خوبی مشخص بود که با وجود جوون بودنش یه بازرسه با احترام گفت و جسوسنگ هم با ملایمت سلام داد و این مینهو بود که با تعجب "سلام" رو زیر لب زمزمه کرد.
جیسونگ قطعا از اونایی بود که با دوستاش، انگار از امازون فرار کرده و مقابل یه ادم جدید، یه پسر بچه ی فرشته ماننده.
"حالتون برای سوال پرسیدن مساعده؟"
سرشو بالا و پایین کرد و با همون ملایمت جواب داد.
"بله خیلی ممنون"
و بله، مینهویی که داشت از خنده پاره میشد.
جیسونگ کل دیشب داشت نقشه میکشید که چطوری بره و موهای جیونگو بکشه که تک تکشون از ریشه در بیان و باعث کچلیِ کاملش بشه و حالا...؟
این دیگه کی بود؟ جیسونگ؟ حتما دارید شوخی میکنین.
ВЫ ЧИТАЕТЕ
Butterfly[Minsung]
Фанфик"من پروانه ایم که توی تار زیبای یه عنکبوت گیر افتاده" 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝑴𝒊𝒏𝒔𝒖𝒏𝒈 𝑺𝒕𝒂𝒓𝒕: 18𝒕𝒉 𝑶𝒄𝒕 2021 𝑬𝒏𝒅: 7𝒕𝒉 𝑫𝒆𝒄 2021