🦋𝑇𝒉𝑖𝑟𝑡𝑒𝑒𝑛🦋

1K 205 113
                                    

"اینجان"

مینهو درحالی که از لای پرده به بیرون خیره بود رو به جیسونگی که روی تخت داشت با گوشیش ور میرفت گفت و جیسونگ با گفتن "اوکی" گوشیشو خاموش کرد و صاف نشست.

مینهو با انگشتاش موهای پسر که بخاطر دراز کشیدنش بهم ریخته بود رو مرتب کرد و پسر لبخند بزرگی رو بهش زد که گونه هاشو برجسته تر کرد.

"دلم برات میسوزه از الان"

مینهو یهویی گفت که باعث تعجب پسر شد و با چشمای گرد شده پرسید.
"چرا"

"لپات"

چندباری پلک زد و با انگشت اشارش لپشو لمس کرد و خاروندش و گیج تر از قبلش پرسید.

"لپام؟"

سرشو بالا و پایین کرد و کوتاه گفت.

"قراره همیشه قرمز باشن"

"چطور؟"

پسر بزرگتر نیشخندی زد و با انگشت شصت و اشارش لپشو گرفت و کشید که اخ جیسونگ به هوا رفت.

"نکش اقا نکش!!"

با دیدن تقلا هاش لپشو ازاد کرد و پسر سریعا دستشو روی محل قرمز شده گذاشت.

"درد داره..."

"مگه من‌میگم نداره؟"

درحالی که لپشو ماساژ میداد و اخم ریزی بین ابروهاش ایجاد شده بود که بنظر مینهو هزار برابر کیوت ترش کرده بود زیر لب کلمه ی "وحشی" رو زمزمه کرد و باعث تعجب مینهو شد.

"خوب داره روت بهم باز میشه"

همراه با بالا انداختن ابروش به نشونه ی سوال پرسید و متقابلا جیسونگ با پررویی ابرویی بالا انداخت و حق به جانب گفت.

"کجاشو دیدی"

با صدای در هردو به سمت در برگشتن. خودشو سریعا جنع و جور کرد و با صاف کردن صداش و گفتن "بفرمایید"اجازه‌ی ورود به فردی که قطعا میدونست کیه داد.

"سلام اقای هان"

مردی به خوبی مشخص بود که با وجود جوون بودنش یه بازرسه با احترام گفت و جسوسنگ هم با ملایمت سلام داد و این مینهو بود که با تعجب "سلام" رو زیر لب زمزمه کرد.

جیسونگ قطعا از اونایی بود که با دوستاش، انگار از امازون فرار کرده و مقابل یه ادم جدید، یه پسر بچه ی فرشته ماننده.

"حالتون برای سوال پرسیدن مساعده؟"

سرشو بالا و پایین کرد و با همون ملایمت جواب داد.

"بله خیلی ممنون"

و بله، مینهویی که داشت از خنده پاره میشد.
جیسونگ کل دیشب داشت نقشه میکشید که چطوری بره و موهای جیونگو بکشه که تک تکشون از ریشه در بیان و باعث کچلیِ کاملش بشه و حالا...؟
این دیگه کی بود؟ جیسونگ؟ حتما دارید شوخی میکنین.

Butterfly[Minsung]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora